19.2.14
لویی امروز به دیدن
آنا و رابین و
جان و سارا رفت
اون یه رز قرمز با خودش برد که
جاش رو با رز های سفیدی که پژمرده شده بودن
عوض کنه
اجازه دادم خودش تنهایی بره
من بهش اعتماد دارم
Mahshid.
YOU ARE READING
Blasé ➳ l.s. (persian translation)
Fanfictionمن تمومش نمیکنم، تا وقتی که اون مال من شه.