memoirs 3

1.9K 377 48
                                    

عکس سوم : اواخر

اِل : فکر کنم منم دوستت دارم.

اِچ :‌ 'فکر میکنی' دوستم داری؟

اِل : منظورم اینه که دارم، دوستت دارم، هری.

اِچ : محبور نیستی چون من گفتمش تو هم بگی، لو. بهت که گفتم، من تا ابد برات صبر میکنم.

اِل : (پایینو نگاه میکنه، ناخنشو میجوه) من فقط از همه چیز میترسیدم، میدونی، از فکر وجود داشتن «عشق» . من با این فکر که عشق فقط توی داستان های غیرواقعی و کتاب هایی که احمقایی مستِ ایده ی عشق بودن نوشتن وجود داره، بزرگ شدم (به هری که با حوصله به هر هجا گوش میده نگاه میکنه، لبخند میزنه) تا ابد دوستت دارم هرولد ادوارد استایلز. تا همه ی پایان ها و در همه ی نمایشنامه ها دوستت خواهم داشت.

Mahshid.

Blasé ➳ l.s. (persian translation)Where stories live. Discover now