10.2.14
لو بعد از اینکه پنجره هارو
پرچ کردم و درهارو
با میخ بستم یک بار دیگه باهام قایم موشک بازی
کرد و خودشو توی زیر زمین قایم کرد
و منم پیداش کردم ولی اینبار دیگه مثل همیشهبا بازیگوشی از چنگم فرار نکرد
آنا رو پیدا کردنمیخواستم ببینتش
به آنا گفته بودم که لویی منو ناراحت نکنه
هرچند که آنا دیگه اونجا نبود
اون منو ترک کرد
من کاری کردم که بره چون دیگه داشت خیلی خوب
قایم موشک بازی میکرد.Mahshid.
YOU ARE READING
Blasé ➳ l.s. (persian translation)
Fanfictionمن تمومش نمیکنم، تا وقتی که اون مال من شه.