هي گايز،اين اولين كار منه و ممكنه خيلي ايراد داشته باشه.
اولين چيزي نيست كه كلا نوشته ميشه واينطوريم نيست كه خيلي افتضاح باشه.راستش اين داستان قراره طولاني باشه و سعي ميكنم خسته كننده نباشه همينطور كليشه اي يا چيزي كه همه جا نوشته ميشه و با چندتا اسمات تموم شه(به اين معني نيست كه اسمات نداره)
پس خواهشا حمايت كنين و ووت بدين تا با انرژي بيشتري بنويسم،روند عاپ كردن هفته اي پنج پارت يا بيشتره كه اون بستگي به هفتش داره و اينكه شماها چقدر دوسش داشته باشيد.
همينطور خوشحال ميشم اگه نظرتونو بدونم و پيشنهادي اگه دارين كه بهتر شه.
-آرميتا
اديت: خب من اين رو يك سال و خورده اى پيش شروع كردم ممكنه اولاش ايراد داشته باشه اما جلوتر بيايد بهتر ميشه. اگه وقت ميذاريد و ميخونيد واقعا ازتون ممنونم.
YOU ARE READING
Forgive me sunshine [Completed]
Fanfiction"-مطمعنى كه پشيمون نميشى اگه همه چيز و فراموش كنى؟ +وقتى آسمون پر ابر ميشه روشنايى نميتونه مسيرش و پيدا كنه ليام..." ليام پين سرگرد بيست و شش ساله اداره اگاهي و زين مالك يكى از بهترين معمارهاى لندن،سرنوشت اونها رو تا مرز جنون ميبره و در نهايت لذت بر...