ليام لباساشو برداشت و از خونه بيرون رفت، قبل اينكه درو كامل ببنده صداى هرمن رو شنيد.
"هى، كجا ميرى؟"
ليام با عصبانيت گفت"جايى كه تو اونجا نباشى. فقط دهنتو ببند و با من كارى نداشته باش."
از خونه زد بيرون زد و گوشيشو دراورد، وقتى تو ريسنت كالهاش دنبال شماره مارك ميگشت اسم زينو ديد و خودشو كنترل كرد تا زنگ نزنه بهش. زين حقش اين نبود. شماره مارك رو گرفت و منتظر موند جواب بده.
"هى ليااام." مارك با انرژى گفت و صداى خندش از پشت گوشى اومد.
"سلام مارك، خونه اى؟"
"نوچ، دو ساعت ديگه كارم تموم ميشه. الان اينجا شلوغه نميتونم تموم كنم. چيزى شده؟"
"ميتونم امشب خونه تو بمونم؟" ليام با صداى آرومى گفت.
"معلومه كه آره! چرا پرسيدى اصلا؟ اين دوساعت رو چيكار ميكنى؟"
"نميدونم، يكارى ميكنم. بيام دنبالت تموم شد؟"
"نه ماشين آوردم، ميخواى بياى اينجا؟"
"حوصله اونجارو ندارم، يكاريش ميكنم. پس جلوى خونت ميبينمت. كار ندارى؟"
"كار احمقانه اى نكن تا بيام ببينم چه مرگته، مواظب خودت باش پسر."
ليام گوشيرو قطع كرد و سوار ماشينش شد. چيكار بايد ميكرد؟ قبل اينكه ماشينو روشن كنه به ليليث پى ام داد و گفت بزودى ميره پيشش. ميدونست الان بايد كجا ميرفت. آهنگى رو از تو گوشيش انتخاب كرد و بلند گذاشتش و ماشينو به سمت جايى كه ميخواست بره روند.
Say i'm sober/billy lockett
Flushed out the demons, And I've been blaming someone else I have my reasons Why I couldn't be myselfAnd I've been trying, But it don't come easy to me
It don't come easy to me...Total disaster Grew like a cancer in my chest
And in the laughter Was it pain I thought I'd left?But, I've been trying But that don't come easy to me
And I've been working hard to heal But nobody
gonna feel what I feel And nowI've been tryna break it down to build it up
I've been tryna tell myself I'm good enoughSo, tell me it's over, say I'm sober And I'm done
Done with staying out all night until the dawn
Saying I'm alright to cover up the storm
So, tell me it's over, say I'm sober...These broken pieces Stitch back together by a thread
I know I'll never Be the same inside my head
But, I've been trying But that don't come easy to me
It don't come easy to me And I've been working hard to heal But nobody gonna feel what I feel...
YOU ARE READING
Forgive me sunshine [Completed]
Fanfiction"-مطمعنى كه پشيمون نميشى اگه همه چيز و فراموش كنى؟ +وقتى آسمون پر ابر ميشه روشنايى نميتونه مسيرش و پيدا كنه ليام..." ليام پين سرگرد بيست و شش ساله اداره اگاهي و زين مالك يكى از بهترين معمارهاى لندن،سرنوشت اونها رو تا مرز جنون ميبره و در نهايت لذت بر...