part 14

795 95 22
                                    

زين با خودش تو اتاق راه ميره و به همه چي فكر ميكنه در واقع هضم چيزايي كه شنيده براش خيلي سخته،ليام و اونطوري حرف زدن؟ليام و عشق؟

سعي ميكنه به يه نتيجه منطقي برسه تو ذهنش صداهاي به تو ربطي نداره زين مالك تكرار ميشن زين نشسته و سرش و بين دوتا دستاش نگه داشته!
در اخر به نتيجه ميرسه كاغذارو بر ميداره و زنگ ميزنه ماشين بياد دنبالش اون بايد از همه چيز سردراره!

پشت در خونه ليام زين ايستاده و مردده كه زنگ بزنه يا نه اون حدس ميزنه با چه صحنه اي قراره مواجه بشه ولي بالاخره زنگ و ميزنه.

ليام به سرعت شلوارش و ميپوشه و پيرهن تنش ميكنه ولي وقت براي بستن دكمه هاش نداره موهاي خيسش و به سمت بالا ميده

-(ليام به هرمن كه چطوري بي حاله نگاه ميكنه)از اتاق بيرون نيا حتي يه لحظه هيچكس نبايد بفهمه تو اينجايي!

ليام به در ميرسه و در و باز ميكنه و با ديدن قيافه زين تعجب ميكنه.

-(ليام سعي ميكنه خونسرديش و حفظ كنه و اروم بنظر برسه در حالي كه هنوز نفس نفس ميزنه و سرعت قبلش تند شده)مالك تو اينجا چيكار ميكني؟

+(زين به لباي پف كرده و عرقاي كنار پيشوني ليام نگاه ميكنه و ناخودآگاه چشماش رو بدن بي نقض ليام ميفته) من ميخواستم طرحايي كه كشيدم و...بتونن نشون بدم!

-(ليام متوجه نگاه خيره زين ميشه و حواسش پرت ميشه)خيلي دوست داري نه؟

+(زين استرس ميگيره كه ليام فهميد داشت نگاهش ميكرده)چي و؟

-زل زدن به منو مالك!

+(زين سري متوجه ميشه كه ليام تو حال خودش نيست زياد با اينكه مستم نيست ولي هوشيارم نيست و اين ازار دهندس)نه،ميشه بيام تو؟

ليام كنار ميره تا زين بياد تو و درو پشت سرش ميبنده

-(زين هدفش ازين سوال معلومه)مهمون داشتيد؟يا منتطر كسي بودين؟

+(ليام هول ميشه و تلاش ميكنه اصلا به روي خودش نياره كه تا چند دقيقه پيش سكس داشته و الان يكي تو اتاق خوابه) خير،تو هميشه علاقه داري شب يادت بيفته من بهت كار سپردم؟

-اره من شبا ايده هاي خفن تري به ذهنم ميرسه

+منم باور كردم.

زين دستاشو به نشونه نميدونم بالا مياره و منتظر ميشينه،صداي ليام از تو اشپزخونه مياد كه ازش ميپرسه چي ميخوري و زين به قهوه اشاره ميكنه.

Forgive me sunshine [Completed]Where stories live. Discover now