part 5

947 108 41
                                    


:"اين مشكل من نيست كه تو دلت نميخواد بياي به حرف من گوش ميكني و با من مياي."

:"هري من پامو اون تو نميذارم هنوز يادم نرفته اخرين بار كه اونجا بودم مجبور شدم ببوسمت چون توي احمق مست بودي و التماس كردي."

:"هميشه گوه ميخوري مالك تو با خواست خودت بوسيديم."

:"الان كسي جز ما نيست كه بخواي ابروت نره!"

:"خودتو جمع كن چون تا يه ساعت ديگه حركت ميكنيم."

:"فاك يو هري ادوارد استايلز."

هري و زين سوار ماشين شدن.هرى با سرعت رانندگي كرد زين با تعجب بهش نگاه كرد و حتي نميدونست اين همه سرعت براي چيه! بعد نيم ساعت به گي بار معروفى رسيدن.

هرى با خنده گفت:"مواظب كونت باش ماليك."

:"توعم مواظب ديكت باش استايلز تو هر لونه اي نره."

وارد شدن، صاحب اونجا كه هري و ميشناخت با كلي تعريف و تمجيد بهترين ويو و ميز و بهشون داد.

پسراي مختلف از همون اول خودشون و به هري ميچسبوندن برعكس زين كه بايد حواسش به شلوارش ميبود تا انگشت نره توش. زين رفت تا ويسكي سفارش بده، وقتي برميگرشت هري و ديد ولي ارزو ميكرد كه نميديد.

ساعت نه و نيم و نشون ميداد و ليام تو خونه اي كه ازش متنفر بود منتظر اون فاك بوي بود.ثانيه ها سخت تر ميگذشتن هر لحظه و هر ثانيه.

:"برميگردي؟"

:"مسيرا هميشه به سمت تو تموم ميشن ليام!"

صداها بار تو سرش تكرار ميشد و حتي يادش نميومد اخرين بار كي قرصاشو خورده هر چي كه بود اون الان داشت عصبي ميشد.

گوشي زنگ خورد و ليام  نفهميد با چه سرعتي اونو برداشت.
صداي خنده مضخرفي اون طرف تلفن بلند شد:"سلام پين،فك كنم منتظرم بودي."

:"دعا كن قبل اد دست خودم بهت نرسه عوضي."

:"هيسسس اروم باش ليام"
ليام وسط حرفش پريد:"اسم منو به دهن كثيفت نيار وگرنه هر جايي باشي پيدا ميكنم و به فاكت ميدم."

:"به اد گفتي دنبالم نگرده؟ دفعه بعد كه ديدمش قول نميدم يه تير نزنم تو مغزش."

:"دستت به يكي از كارمندام بخوره ديكت و ميكنم تو چشمت."

:"قبلا انقدر عصبي نبودي پين دوريم نساخته بهت."

:"چي ميخواي ازم؟!"

:"پول لازم دارم بايد از مرز خارج شم."

:"چي باعث شد فكر كني من حتي پول خرد به تو ميدم؟"

:"ساليان دراز قبلتر از اكنون پسر نوجواني به نام ليام پين در يكي از محله هاي قديمي لندن.."

:"خفه شو هرمن خفه شو چقدر ميخواي."

."دويست هزار تا"

:"اين زياده حقوق چند ماهمو بايد بدم بهت "

:"صدش ميكنم ولي بقيشو هر ماه بايد بهم بدي."

:"ميدوني كه اگه دستم بهت برسه چي ميشه ديگه؟!"

:"مثل دفعه قبل اون ديلدو هاي بدرد نخورتو ميكني توم و مجبورم ميكني ددي صدات كنم؟يا ايندفعه خودت ميخواي زيرم بخوابي؟"

:"اگه پيدات كنم انتقام يازده سال و ازت ميگيرم هرمن."

:"شماره حسابمو برات ميفرستم پين تا زنگ بعديم مواظب خودت باش،فيك ددي."

قبل اينكه فاك يو مادرجنده ليام و بشنوه تلفن قطع شد و ليام فندكش و براي بار هزارم گرفت زير سيگار.

Forgive me sunshine [Completed]Where stories live. Discover now