(سلامم،خواستم هشدار بدم اين پارت حاوي اسماته اگه خوشتون نمياد نخونيد و اينكه هروقت كنار پارت علامت ممنوعه بود همون اسماته ال د لاوو )ليام از دفتر بيرون اومد و سوار ماشين شد وقتي كه كمربندش و ميبست گوشيش زنگ خورد اسم نحص هرمن روي گوشي ظاهر شد.
-هي بيوتيفول بوي
+(ليام نفس عميق كشيد و سعي كرد وقتي هرمن داره بازيش ميده اونم
همين كارو بكنه و هيچي به روي خودش نياره)هي سكسي من.-هولي شتت تو همين الان منو سكسي من صدا زدي پين!
+هستي چون،نيستي هرمن؟
-نميدونم شايد؟شايدم نه بيخيال اينا براي گرفتن پول زنگ زدم+اتفاقا تو ذهنم بود هرمن يه لحظه صبر كن
ليام از ماشين پياده ميشه تا راحت تر صحبت كنه.
+داشتم ميگفتم هرمن پولت و ميدم ولي ميخوام قبلش ببينمت،يجورايي دلم براي گذشته تنگ شده.
-(هرمن تعجب ميكنه ولي همون لحظه يچيزايي حس ميكنه) جزئي از نقشته؟
+نه هرمن من تو زندگيم جديدا بهم ريختم نياز دارم به كسي تا بتونم اين خلا و رفع كنم نه كه فكر كني قراره كاري كنم من فقط ميخوام ببينمت براي اخرين بار.
-انتظارشو نداشتم ميدوني اين فقط يكم غير منتظره بود شايد چون خيلي وقته قرار دادمون تموم شده و فكر نميكردم بخوايش يا فكر نميكردم بهش فكر كني.
+همه چيز بهتر بود قبل اينكه تو وارد بازياي كثيفي بشي كه تهش از زندان سر دراري و باعث شه منم تو دردسر بندازي...
-بهت محلشو ميگم نه نميخواد تو خونت ميبينمت؟
+كِي؟
-هروقت تونستم.
+من بيكار نيستم هروقت تو ازم بخواي بتونم ببينمت
-امشب؟+باشه منتظرت ميمونم بيا
-برات بهتره كه نقشه نباشه.
+نيست هرمن نيست،ميبينمت.
ليام دوباره سوار ماشين ميشه و گاز ميده به سمت خونه حركت ميكنه بدون اينكه بدونه زين دم در واستاده و رفتنشو نگاه ميكنه...
YOU ARE READING
Forgive me sunshine [Completed]
Fanfic"-مطمعنى كه پشيمون نميشى اگه همه چيز و فراموش كنى؟ +وقتى آسمون پر ابر ميشه روشنايى نميتونه مسيرش و پيدا كنه ليام..." ليام پين سرگرد بيست و شش ساله اداره اگاهي و زين مالك يكى از بهترين معمارهاى لندن،سرنوشت اونها رو تا مرز جنون ميبره و در نهايت لذت بر...