part 3

1K 119 10
                                    


‌‎:"تلفن و جواب بده زين"

‎:"من دارم چاييمو ميخورم هري بهتره خودت كونتو تنگ كني و بلند شي اونو برداري و ببيني كدوم احمقي سر صبح زنگ زده."

‎:"تو فقط براي من انقدر زبونت درازه نه؟"

هري تلفن و بر ميداره:"
‌‎:"سلام شما با دفتر استايلز تماس گرفتيد اگه كار اداري داريد يا براي هماهنگي كارهاي ملك تماس گرفتيد بهتره بگم.."
‌‎هري حرفش قطع ميشه توسط مرد اونور خط.

‎:"هر كي بهت زنگ ميزنه دو ساعت همينارو ميگي؟ ميرم سر اصل مطلب من دنبال يه نقشه براي خونمم هر چقدر پول بخواي ميتونم سرش بدم و تو روزنامه زده بود دفتر شما بهترين بازتاب و تو سال هاي اخير داشته."

‎:"بله جناب ميتونيد هماهنگ كنيد يه ديدار داشته باشيم تا دربارش حرف بزنيم
‌"‎فقط شما اقاي؟

‎:"پين هستم ليام پين."

‎:"بله همينطوره ادرس مارم كه ميدونيد بهتره تا قبل از ساعت شيش اينجا باشيد چون بعدش ممكنه تعطيل كنيم."

‎:"خدافظ استايلز."
‌‎
ليام تلفن و قطع ميكنه هري چشماشو ميده بالا و رو به زين ميگه‎:"پسر واقعا پول باعث ميشه ادما به طرز عجيبي پرو شن."
‌‎
زين ميخنده و ازش ميخواد كمتر اهميت بده.داشتن ادامه صبحونرو ميخوردن كه النور وارد ميشه.
‌‎:"سلاممم پسرا."
‌‎
زين:"باز چي ميخواي سر صبحي؟!"
‌‎
هري:"النور صدبار بهت گفتم تا وقتي بحث مرگ و زندگي نبود پاتو نذار تو دفتر من."
‌‎
النور:"هاني من براي ديدن تو نيومدم كه اومدم زينمو ببينم."
‌‎
زين:"من زين تو نيستم."
‌‎
النور از پشت زين و بغل ميكنه،زين اونو كنار ميزنه.
‌‎
هري دست النور و ميكشه اونور و در گوشش ميگه:"اگه يبار ديگه با اين حركتات بياي اينجا انگشتاتو خورد ميكنم."

‎:"تو عوضي تريني هري."
‌‎
از دفتر خارج ميشه،زين و هري نفس عميقي ميكشن.
‌‎ساعت نزديكاي سه و ربع شده كه در دفتر زده ميشه،زين به خودش لعنت
ميفرسته كه چرا هري و فرستاد بره ناهار بخره تا الان مجبور شه درو باز كنه براش.
‌‎
موهاي تقريبا بلند شدش تو صورتش بودن و لباس گشادش اونو كوچيك تر نشون ميداد
‌‎
انگشت اخرش لاك داشت و تتو هاش خودنمايي ميكردن.
‌‎
وقتي در براي دومين بار زده شد زين بلند شد و در و باز كرد،يه فرد قد بلند و بنظر عصباني جلوي در بود كه بوي عطر تلخش باعث شد زين سرفه كنه دستشو اورد جلو و گفت‎:"من ليام پين هستم."
‌‎
زين تازه فهميد همون فرديه كه صبح زنگ زده بود با هول بودن دسشو اورد جلو و گفت:‎"زين يعني زين ماليك ولي همون زين صدام كنيد البته دوستام زيني صدا ميكنن ولي.."
‌‎ليام حرفشو قطع كرد:"ميذاري بيام تو ماليك؟"
‌‎و زين و كنار زد.

Forgive me sunshine [Completed]Where stories live. Discover now