#part24

4.9K 698 127
                                    

آهنگ پارت:
        Within Temptation_All I Need

لبهای تهیونگ مماس با لبهای کوک بود و کوک هرلحظه منتظر بود تا تهیونگ وجودش رو به آتیش بکشه اما....
درلحظه اخر تهیونگ به سرعت سرشو کشید عقب و لیوان پر مشروب رو سر کشید.

جیمین غر زد:
_اه تهیونگ مسخره،باید جرئت رو انجام میدادی!
تهیونگ سرد نگاش کرد:
_مجازات رو انجام دادم.
یوگیوم که حالا همه چیز رو فهمیده بود پوزخند زد:
_مجازات دو لیوان مشروبه!

تهیونگ چشم غره ای بهش رفت و لیوان دوم رو سر کشید.
همه میدونستن تهیونگ تو مشروب خوردن مشکل داره و زود مست میشه.
دولیوان براش خیلی زیاد بود.

کوک با حرص و اخمای درهم به آتیش زل زده بود.
تهیونگ عوضی عملا داشت اون رو نادیده میگرفت.
چطور تونست از بوسیدنش بگذره؟

نایون کوبید توی بازوی تهیونگ:
_من این همه ازت تعریف کردم،یه بوسه بود دیگه!
تهیونگ با اخمای درهم غر زد:
_چیز مسخره ای ازم خواست.

بعداز یک ساعت همه خسته شدن و رفتن که بخوابن.اما کوک کنار آتیش نشست و با گوشیش بازی کرد.خسته نبود و به خاطر عصبانیت خوابش نمیبرد.
یوگیوم رو به لارا گفت:
_تو بخواب،من یکم پیش کوک میمونم.

لارا باشه ای گفت و رفت داخل.
یوگیوم کنار کوک که درگیر بازیش بود نشست.اروم زمزمه کرد:
_پس دردت این بود رفیق؟
من غریبه بودم که بهم نگفتی؟

کوک با تعجب نگاش کرد:
_چی؟
یوگیوم لبخند زد:
_تو عاشق تهیونگی!
کوک با ترس به کلبه نگاه کرد و زمزمه کرد:
_دیوونه شدی؟چی میگی؟

یوگیوم غمگین نگاش کرد:
_تا کی میخوای گولم بزنی؟اونم دوست داره،امشب با اون شرط خواستم مطمئن بشم.
من از بچگی با تو بودم کوک،مگه میشه نشناسمت!

کوک لبش رو گزید:
_من...نفهمیدم چرا اینجوری شد!
یوگیوم با دیدن حلقه ی اشک توی چشمای رفیقش آغوشش رو به روش باز کرد.
کوک سرش رو توی سینه ی یوگیوم پنهون کرد و قطره های اشک گونش رو خیس کرد:
_یوگی!دارم دیوونه میشم.
حس میکنم نمیتونم نفس بکشم،این احساس گناهه اما خیلی شیرینه.
میدونم کارم اشتباهه،عشقم اشتباهه اما...هرچقدر اشتباه من میخوامش.
من اون مرد رو میخوام.

یوگیوم زمزمه کرد:
_بهش گفتی؟
آروم سرش رو بالا آورد:
_من...امروز بوسیدمش!
یوگیوم با تعجب بهش نگاه کرد:
_شوخی نکن!

کمی ازش فاصله گرفت:
_واقعا بوسیدمش و پشیمون نیستم!
بهترین احساس دنیا بود یوگی.
یوگیوم لبخندی ناباور زد:
_پس واسه همین به سوران هیچ حسی نداشتی.هیچوقت فکر نمیکردم گی باشی.

کوک پوزخند زد:
_من گی نیستم،هیچ حسی به هیچ مردی ندارم.من فقط تهیونگ رو دوست دارم.
فقط اونو میخوام.

𝐁𝐥𝐚𝐜𝐤 𝐁𝐞𝐚𝐮𝐭𝐲 [𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora