Part 28

1.1K 221 48
                                    

-چندبار باید بهت بگم لازم نیست قبلش خبر بدی...بفرستش داخل.

چن تلفنو سرچاش برگردوند. بکهیون ریز ریز خندید.

-بک من دیگ اینکارو نمیکنم.

بکهیون سعی کرد خنده ی روی صورتشو از بین ببره ولی نتونست و شدیدتر خندش گرفت.

-همش میای میگی چانیول گفته از سری بعد بهش خبر بدی ک اومدی. و منم مثل یه احمق از ترسِ اون پارک چانیولِ لعنتی باورم میشه...اونوقت تو وایمیستی و میخندی.

وقتی ک دید همچنان صورت بکهیون از این اتفاق خندونه بیشتر حرصی شد: الانم فقط برو اتاقش تا نیومده و بخاطر نرفتنت منو مواخذه نکرده.

دستاشو به حالت تسلیم شدن بالا گرفت: باشه باشه...

به طرف اتاق چانیول راه افتاد، در اتاقو باز کردو وارد شد.

-بشین بک.

ب آرومی سمت صندلی همیشگیش رفت و نشست.

چانیول با خونسردی گفت: تو این ی هفته عملا هیچکاری جز سکس نکردیم.

بکهیون خجالت‌زده سرشو پایین انداخت. بخش زیادی از این موضوع تقصیر خودش بود.

-و من ب این نتیجه رسیدم ک تو خونه حتی اگ نخوایم رابطه داشته باشیم با اون لباسایی ک تو میپوشی تمرکز روی کار سخت میشه.

اما نتونست لحن خونسردشو تا انتها حفظ کنه. دستشو رو پیشونیش گذاشت و مردمک چشماش به بالا حرکت کرد:اخه کی تو اشپزخونه فقط یه پیش‌بند ظرفشویی تنشه!

-خب گرمه!

-ما نزدیک زمستونیم بک!

-الان من اینجام ک راجب کار حرف بزنیم؟

-دقیقا.

-پس چرا دقیقا داریم ب شیوه ی خونه پیش میریم؟

چانیول تکیه داد و گیج نگاش کرد.

بکهیون سرشو پایین تر اورد و درحالی ک وانمود میکرد برای گفتن جمله ی بعدیش خجالت‌زدس زیرچشمی به چانیول نگاه کرد: شاید دوس داری اینجا هم بجای این پیرهن سفید همون پیشبند اشپزخونه رو تنم ببینی
؟


لب پایینشو گاز گرفت ک با عصبانیت چانیول خشکش زد.


-بیون بکهیون!

-کی بود هفته پیش میگفت میخواد منو وسط سیدو ب فاک بده؟

و درست مثل چند دقیقه پیش که جونگده رو اذیت میکرد ریزریز خندید: اروم باش...باشه بیا راجب کار حرف بزنیم پارک چانیول.

چانیول خوب میدونست اون پسر در موارد خاصی "پارک چانیول" صداش میکرد و یکیش دقیقا زمانی بود ک ب هیچ وجه نمیخواست جدی باشه. نفسشو صدادار بیرون داد و شروع ب صحبت کرد:


-من اسمتو به رئیس جدید دادم.

با نهایت خوشحالی فریاد زد: واقعا؟

چانیول لبخند زد: اوهوم

-پس قراره تمرینا جدی بشه؟

دوباره ب پشت صندلیش تکیه داد: چن میگه تمرینات استقامتیت تو وضعیت خوبیه. بدنت کاملا امادست. هرچند این از عضلات شکمتم قابل تشخیصه.

-فکر کردم قراره راجب کار حرف بزنیم!!!

چانیول جدی تر از قبل گفت: راجب کاره...اگه توی کوچولو اون ذهن منحرفتو کنترل کنی.

-"توی کوچولو"؟...و من میتونم ذهنمو کنترل کنم اگ تو از تنها کلمه ای که موقع سکس استفاده میکنی وسط مکالمه ی کاریمون استفاده نکنی.

-من همیشه بهت میگم کوچولو.

-ن...فقط موقع سکس میگی..."پسر کوچولوی من".

My Love Is VENGEANCE 🌌 [#1: Smothered Mate]Where stories live. Discover now