Part 38

1K 241 45
                                    

-برای چی میخواستی منو ببینی؟

صندلی رو عقب کشید و مقابل بکهیون نشست.
یه شلوار جین و یه تیشرت طوسی روشن. خیلی وقت بود ک بکهیونو تو همچین لباسایی ندیده بود.

-شلوار جین و تیشرت؟ حالا دیگ تو این لباسا بنظرم عجیب میرسی بکهیون.

بکهیون لبخند زد و از هات چاکلتی ک مقابلش بود کمی نوشید: اینجا همون کافه ایه ک جرئت کردیم توش قرار بزاریم؟ یادته؟ این کافه واس دوستته و تو فقط اینجا منو میبوسیدی.

جونگین با ب یاد اوردنش لبخند کوچیکی رو لبهاش نشست اما قبل از این ک بخواد لبخندش کمی عمیق تر بشه دوباره از بین رفت.

-ما همچیو تموم کردیم. و تو گفتی ما برای همیشه دوست میمونیم فقط نمیخوای دیگ همدیگرو ببوسیم...چی باعث شده بخوای منو جایی ببینی ک همدیگرو میبوسیدیم؟

بکهیون سرشو پایین انداخت. وانمود کرد مشغول خوردت هات چاکلتشه اما میخواست تو چشمای جونگین وقتی ک پاسخ سوالشو میده نگاه نکنه...

-اگ قرار باشه بین من و چانیول طرف یکیمون باشی اون کیه؟

جونگین ی ابروشو بالا داد، متعجب به بکهیون نگاه کردو دستاشو دور دستای بکهیون ک حالا دوطرف لیوانش بود گذاشت...

-ب من نگاه کن بکهیون..

بکهیون ب ارومی‌ سرشو بالا اورد.

-قضیه چیه...چانیول میدونه تو گلکسی‌ای؟

-موضوع این نیست...اتفاقا برعکس. من کسی ام ک فهمیدم اون کیه.

اخم ریزی کرد: بگو دقیقا چی شده.

-من میدونم شماها تو اون ازمایشگاه چیکار میکردید. یعنی چیکار میکنید.

جونگین بلافاصله جواب داد: من تو ازمایشگاه باهاش کار نمیکنم. فقط تو پرونده ی گلکسی کمکش میکنم.

اینبار ب چشمای جونگین خیره شد: تو براش ادم میکشی.

وقتی چیزی نشنید خودش ادامه داد: چانیول بهم گفته تو کسی هستی ک براش کارای بدو انجام میده. و اون کسیه ک نقشه هارو میکشه.

-تو هم براش ادم میکشی.

اینبار بکهیون کسی بود ک ساکت شد.

-میبینی؟ کشتن ادما اونقدرا هم ک فکر میکنی عجیب و سخت نیست.

-کاری ک چانیول میکنه خیلی فراتر از خالی کردن ی گلوله تو مغز ادماست.

جونگین پاسخی نداد. تو این زمینه با بکهیون هم عقیده بود. اما برخلاف بکهیون اون ب عقایدش کنترل خوبی داشت و نمیزاشت رو کارش تاثیر بذاره.

-داره با لیسا هم همینکارو میکنه؟

جونگین باز هم پاسخ نداد. چانیول کاملا واضح بهش دستور داده بود راجب لیسا با کسی حرف نزنه.

My Love Is VENGEANCE 🌌 [#1: Smothered Mate]Where stories live. Discover now