-سلام چان
دختر چانیولو در آغوش کشید و چانیول بیشتر تو اغوش فشارش داد. چشماشو باز کرد و بکهیونو دید ک پشت چانیول ایستاده. لبخند زد، از چانیول فاصله گرفت و سمت بکهیون رفت.
اینبار بکهیونو دراغوش گرفت. بکهیون ک انتظارشو نداشت چشماش گرد شد اما لبخند همیشگیش ب لبهاش برگشت و چندثانیه بعد از چهیونگ فاصله گرفت.
چه یونگ با لبخند بزرگی ک همیشه رو لبهاش بود رو به بکهیون کرد: دیدار قبلیمون خیلی افتضاح پیش رفت بیون بکهیون...تو مهمونی چانیول هم نیومدی پیشم.
بکهیون زیر چشمی ب چانیول ک کنار خواهر دوقلوش ایستاده بود نگاه کردو رو به چه یونگ کوتاه توضیح داد: من اون شب زودتر رفتم.-اتفاقا چانیول هم زودتر رفت.
خنده ی بلندی کرد و زیرچشمی ب چانیول نگاه کرد: خیلی خیلی زودتر!
بکهیون احساس میکرد چیزی نمونده از خجالت اب بشه. هیچ فکرشو نمیکرد کسی بدونه ک اون شب اون دوتا باهم بودن. و البته ک چهیونگ زرنگ تر از این حرفا بود.
-خوش اومدی جونگین.
از اینکه دیگ مخاطب قرارش نداده بود نفسشو اسوده بیرون داد.
جونگین احترام کوتاهی گذاشت.
همیشه با چهیونگ سرسنگین و محترمانه برخورد میکرد. مهم نبود چقدر از خاطرات بچگیشون رو باهم گذروندند یا چقدر بهم نزدیکن هیچوقت نتونست باهاش غیررسمی برخورد کنه.چه یونگ هر سه پسر مقابلشو ب نشستن دعوت کرد و رفت تا چیزی برای خوردن بیاره.
بکهیون ک بین چانیول و جونگین نشسته بود کمی عقب تر رفت تا تکیه بده و اروم بدون این ک ب هیچکدوم نگاهی کنه زیر لب گفت: حالا چی؟
و وقتی پاسخی نشنید عصبی ادامه داد: یکیتون جواب بده.
-ساکت باش بکهیون.
نگاه عصبانبشو ب چانیول داد ک اینبار صدای جونگینو شنید: فقط ساکت سر جات بشین.
سرشو چرخوند و اینبار عصبی ب جونگین نگاه کرد.
-بگید من دقیقا واس چی اینجام؟
اما با دیدن چه یونگ ک با سینی فنجون های چای سمتشون میومد سعی کرد دوباره لبخند بزنه.
چه یونگ مقابلشون نشست و فنجون های چای رو جلوی هرکدوم قرار داد.
بکهیون بلافاصله خم شد و فنجون چای رو برداشتو نزدیک بینیش اورد: بوی فوق العاده ای داره.-متاسفم ک نمیتونم قهوه بیارم. ن من ن لیسا طعمشو دوس نداریم.
لبخند زد: ن این فوق العادست.
درمقابل لبخند زد و بعد به چانیول نگاه کرد: بالاخره اومدی اینجا. اونم با کلی تاخیر. زودتر از اینا انتظار داشتم دوباره ببینمت. گفته بودی بهمون بیشتر سر میزنی چان.
![](https://img.wattpad.com/cover/189270387-288-k920148.jpg)
YOU ARE READING
My Love Is VENGEANCE 🌌 [#1: Smothered Mate]
Mystery / Thriller♟"هیچکس قابل اعتماد نیست،هرکسی میتونه خیانت کنه!"♟ زندگی برای پارک چانیول یه صفحه ی شطرنجه. ادمای اطرافش رو مثل مهره های شطرنج میبینه و هرطور ک دلش بخواد اونارو حرکت میده. به این فکر کن ک میخوای چه مهره ای باشی؟ ~~~~~~~ ● عشقِ من انتقامه! ● فصل اول...