آلویرا

1.1K 279 176
                                    

Part two

قطرات آب روی بدنش میلغزیدن و مثل مکنده ی درد تمام گرفتگی عضلاتش رو خارج میکرد و تسکین میداد
کوچیک بودن حموم توی اتاقش این قابلیت رو ایجاد کرده بود که اونجا رو تبدیل به سونای بخار بکنه و لیام بی نهایت از این لذت میبرد
امروز روز تعطیل بود پس برایان نمیتونست مجبورش کنه به اسکله بره
تعطیلات اخر هفته چندان تو اتلانتا معنا نداشت روح این شهر سر زنده بود و شادی زیر پوستش می جوشید

بعد از دوش گرفتن روی تخت دراز کشید و از تعطیلاتش لذت می برد
_تعطیلات برای لیام توی اینترنت و تختش خلاصه میشد_ خواننده ی اسپانیایی با لحجه ی غلیظ و ریتم تندش توی هدفونش میخوند و لیام به لطف خوانواده ی مادریش تو فهمیدن اون اهنگ مشکلی نداشت _ مادرش یک اسپانیایی اصیل بود_
"چی هستی؟( que eres) "
زیر لبش زمزمه کرد و بعد تکون های معروفش رو شروع
ذهنش اشفته بود و اون به هیچ عنوان دنبال محرک نمی گشت پس تکون های تنش عامل حواس پرتیه فوق العاده ای به حساب میومد
درحالی که حرکات پایین تنش نرم و مواج شده بود از اتاقش بیرون رفت
اهنگ و فریاد میزد به سمت اتاق پدرش میرفت برایان رو تخت حسیری خودش خوابیده و صدای خروپوف هاش بی شباهت به صدای خفه شدن نبود _طوری که لیام گاها شک میکرد اگر اون واقعا نفس میکشید_
روی حسیر پرید کنار گوشش زمزمه گرد
"تو چی هستی؟ تو متعلق به قلب منی(que eres? Tu pertecese a mi corazón)"
صدای غرش خفیفی از گلوی برایان بیرون اومد و این باعث شد لیام با خنده ی بیشتری فریاد بزنه
"الخاندرو کجایی؟ ماریسُل منتظرته(? alejandro dónde estas marysol te esta esperando)"
برایان با لرزش فاحشی بلند شد و از لای ابروهای پرپشتش نگاه وحشت زده ای به لیام انداخت و ناباورانه فریاد زد "دیوونه شدی پسره ی رنگ پریده؟"
لیام تکون های نرمشو روی بدن برایان ادامه داد و ریتم اهنگو زمزمه کرد:
" آی آی آااای می لونا (mi luna ماه من) آی آی آاییی می اِل سول (mi el sol خورشید من ) "

برایان همچنان گیج و وحشت زده نگاه خیره شو به پسرش داده بود که لیام گونه های قرمز و تپل برایان رو بوسید و سریع از روی پدرش بلند شد و همچنان با بدن رقصونش به طرف اشپزخونه رفت
بعد از گذشت ۲۰ سال برایان همچنان با روش بیدار شدنش توسط لیام کنار نیومده بود هربار با ناباواری زیر لب زمزمه میکرد " مرد اون خیلی گیه" عشق و علاقه پدر پسری اونها منحصر به فرد بود یه حمایت دو جانبه ی عجیب!

تلیویزیون کوچیک گوشه ی پذیرایی با هیجان کاذب از اب های اقیانوس اطلس میگفت از زیبایی شهر هایی که هم مرز با اون بودن از فرضیه و تئوری های متعدد در مورد ابزیایی اون
از اتلانتا و اتلانتیس.
حرف های گوینده مثل سوزن های متعدد تو قلب و مغزش فرو می رفت و نزدیکیه کلبه ی کوچیکشون به دریا سوزن هارو عمیق تر فرو میبرد.
طوری به نحوه ی ادا کردن هر کلمه از لب ها مجری خیره شده بود که متوجه سرازیر شدن پارچ شیر و سر رفتنش از لیوان نشده بود

THE OCEAN MYSTERY  /ziam/حيث تعيش القصص. اكتشف الآن