عطش.

1.2K 204 833
                                    


[Music track_ Animal/ chase holfelder]

*قسمت اخر این پارت رو حتما با اهنگ بخونید! از ما گفتن بود:)*
"Part three B"

جمعیت بزرگ و شلوغ اتلانتیس تو میدون شهر جمع شده بودن.
درست در مرکز جمعیت برانابوس همراه با بقیه ی اعضای سلطنتی کمی بالاتر از سطح مردم شناور بود.

هری کمی پایین تر از برانابوس بود و به خوبی دلیل این جلسه ی فوری رو میدونست، نگاه خیره اش به چشم های ایان بود که از نگرانی میلرزید..اون طرف تر تالیا با اشفتگی تمام ، سعی داشت ذهنش رو اروم کنه اما نمیتونست! هیچکس از اعضای گروه نمیتونست نه وقتی به خوبی میدونستن چه فاجعه ای در شرف وقوعه.

برانابوس چرخی زد تا قدرت و شکوه باله اش رو به رخ بکشه، اون مرد نیاز به ستایش شدن داشت، نیاز داشت تا تحسین و ترس رو تو چشم های هر موجودی ببینه! _ اهالی من، هم نوع های من...خون و وجود ما درست شبیه به همه؛ چه عضوی از خاندان باشید یا نه اتلانتیس خونه ی شماست. همه ی ما لایق زندگی تو امنیت هستیم...اما باید بگم جای ما دیگه امن نیست!

برانابوس گفت و به دنبالش نفس تمام اتلانتیسی ها تو سینه حبس شد. صدای ذهن های اشفته که سعی میکردن اطلاعات رو ذخیره کنن باعث میشد گوش زین سوت بکشه. قلبش تو سینه ایستاده بود..چیزی که تمام مدت ازش ترس داشت درحال وقوع بود!

بالا تر رفت تا عظمت جثه ی بزرگش چیره بشه رو تمام شهر_ آدم ها سلاح بزرگی رو به دست اوردن..سلاحی از گوشت و خون ما. از وجود و قدرت ما سلاحی که به راحتی میتونه حتی مارو شکست بده. یه بچه.

بار دیگه نفس های اتلانتیسی ها حبس شد و اینبار زین سرجاش میخکوب شد...یه بچه؟

اینبار صدای مردم اتلانتیس بالا میرفت و هرکس با همهمه ترس سعی داشت جوابی برای سوال های بی پایان و گنگش بگیره.
دست های برانابوس بالا رفت تا سکوت رو بار دیگه حکم فرما کنه_ یه بچه ی تکامل یافته اون بیرون بین دست های ادم هاست بچه ای که نصفی انسان و نصفی از ماست...اون پر از قدرت های ناشناخته اس و جون اون در خطره همینطور جون ما.

برانابوس میتونست ترسی که تو جون مردم انداخته رو ببینه و نگاهش رو چهره های وحشت کرده ای میگشت که منتظر بودن شاهشون از این فلاکت نجاتشون بده و این دقیقا چیزی بود که اون استایلز پیر میخواست._ همه ی ما میدونیم انسان ها تا چه حریصن برای هر قدرتی...و اون بچه منبع قدرتیه که هیچ انسانی مثلش رو ندیده ما اون رو به جایی برمیگردونیم که تعلق داره اون باید جایی باشه که کسی از قدرتش سواستفاده نکن...اینجا...تو امنیت و اسایش در اتلانتیس!

تشویق جمعیت بالا گرفت انگار همه از این تصمیم راضی بودن..حرص انسان ها چیزی بود که سالیان سالیان ازش ترسیده بودن. اما اون طرف تر هری و زین و بقیه گروه با ترس بهم نگاه میکردن تنها جمعیت کوچیکی که میدونست برانابوس تنها منتطر بهانه ای برای نابودی انسان هاست و حالا بودن اون بچه روی زمین مثل یه شانس چند میلیون دلاری میمونه شانسی که برانابوس بالاخره میتونه با استفاده ازش خون بریزه.

THE OCEAN MYSTERY  /ziam/حيث تعيش القصص. اكتشف الآن