طعم مورد علاقه

1.1K 243 335
                                    

*ووت یادتون نره*

"Part thirteen"

دست اون دختر دور بازوش پیچیده شده بود و حتی یک ثانیه هم فاصله نمیگرفت.
بالاخره الویرا تصمیم گرفته بود برای تعطیلات اخر هفته برگرده و حالا با تمام شوق و دلتنگی لحظه ای از لیام جدا نمیشد.

آل_" بستنی وانیلی من نمیدونی چقدر دلم برات تنگ شده بود درسته نایل هم مثل یه بستنی میمونه اما هیچکی لیم نمیشه"

آلویرا درحالی گفته که با هر دو دستش بازو لیام رو حلقه کرده بود و صورتش رو بهش فشار میداد.

لی_" درسته درسته"

با خنده گفت و سعی داشت کمی از الویرا فاصله بگیره اما هربار فشار دست های اون دور بازوش بیشتر میشد.

آل_" تکون نخور لیَم باید همه ی دل تنگیم رفع بشه"

لیام با خنده و تاسف سری تکون و چیزی نگفت تا به مقصدشون برسن.
مقصدشون جایی نبود جز باشگاه چون آلویرا مطمئن بود لیام در غیابش هیچوقت سری به اونجا نزده!
و البته که آلویرا مصمم بود تا اون بدن رو حسابی عضله ای کنه.
نزدیک های اون باشگاه بودن و ساختمون بزرگش رو میشد از اون فاصله دید.
دست الویرا رو تو دستش گرفته بود که نگاهش به صورت کبود اون پسر افتاد.
همون کسی که لیام ازش نفرت داشت.
وقتی دید که الکس به همراه نوچه هاش به سمتشون میاد
دست آلویرا رو کشید تا مسیرشون رو عوض کنه.

الک_" جنده عوضی کوچولو فکر نمیکنی باید راجب چیزی تصویه حساب کنیم"

الکس غرید و بعد به صورتش اشاره کرد وقتی تند شدن قدم های لیام رو دید
آلویرا به طرف الکس جهید تا حرفی بهش بزنه اما لیام دستش رو محکم کشید و متوقفش کرد.

آل_" چیکار میکنی؟ بزار ببینم مشکل فاکیش چیه؟"

لی_" بیا بریم آل خواهش میکنم"

تمام حس های بدی که اون شب داشت به قوت خودشون دوباره بهش هجوم اورده بودن و لیام نمیدونست چطوری با اون احساس نفرت و حالت تهوع شدید کنار بیاد.
از طرفی اون به هیچ وجه نمیخواست چیزی به الویرا بگه و اون الکس فاکی انگار اومده بود تا همون یه کوچولو غرورش رو هم بشکونه.

الک_" جنده ی عوضی دفعه ی بعدی که زیرم بیفتی مطمئن باش زنده بیرون نمیری!"

همون جمله ی زهر دار تونست غرور لیام رو کاملا خورد و بدون نگاه کردن به آلویرا سرعت قدم هاشو بیشتر کنه.

آل_"چی؟"

آلویرا پرسید و به لیام نگا کرد اما اون پسر با سرعت از آلویرا دور شد و به سمت باشگاه دوید که البته الکس هم با قدم های تندش پشت سرش پا تند کرد.
آلویرا هم پشت سرشون میدوید و چند بار اسم لیام رو صدا کرد و دید لیام با سرعت وارد باشگاه شد قبل از اینکه الکس بتونه وارد باشگاه بشه آلویرا سوتی و جک رو صدا کرد
حالا هیکل عضله ای اون مرد سد راه الکس میشد.
الویرا بهشون رسید و روبه الکس گفت:

THE OCEAN MYSTERY  /ziam/حيث تعيش القصص. اكتشف الآن