تورو میترسونم؟

1.1K 249 329
                                    

Music track_become the beast/karliene
[با موزیک بخونید توی چنل همراه با ترجمه هست]

"Part seventeen"

زی_"لطفا"

زین التماس کرد و واقعا میخواست لیام اون لحظه از اونجا بره.
چطور فراموش کرده بود؟

لی_"باید بهم بگی چه اتفاقی افتاده بعدش میرم..قول میدم"

لیام گفت و به زین خیره شد، تمام نور ماه روی بدن اون متمرکز شده بود انگار قصدش تنها و تنها نشون دادن زین به دل تیره ی شب بود.

بدنش درگیر دردی بود که تحمل همه چی رو براش سخت تر میکرد، هربار این اتفاق میفتاد چیزی جز افتخار توی خون و رگ هاش نمیچرخید اما اون لحظه، اون شب وقتی لیام مقابلش با تمام ترس وایساده بود فقط میخواست خودشو از دید ها قایم کنه!

زی_" بهت گفتم برو لیام"

زین فریاد زد و اون صدا شبیه صدایی نبود که لیام عادت داشت بشنوه، میتونه احساس کنه صدای زین دورگه تر میشه و غرش های خفیفی رو از بین لب های چفت شده اش میشنید.

نمیدونست تا چه حد دیگه میتونست خودش رو نگه داره، پوست بدنش درد میکرد و استخون هاش تیر میکشید دندون هاش گزگز دردناکی داشت و اکسیژن براش کم شده بود_ نمیخوام بهت اسیب بزنم.

زین تقرییا نالید و اون بیشتر شبیه یه التماس بود تا یه هشدار اما لیام احمق فقط اونجا وایساده بود و با نگرانی به زین نگاه میکرد..تمام تنش قلبی شده بود که از استرس و نگرانی میتپید نمیدونست چرا اما فقط نمیتونست زین و اونجا تنها بزاره..
زین بهش اسیب میزد؟ حتی شوخیش هم قشنگ نبود!

لی_" بهم بگو چیشده باشه؟ تو بهم صدمه نمیزنی هرچی باشه حلش میکنیم، فقط...فقط میخوام بدونم حالت خوبه بعدش میرم"

زین اخرین نگاه نگرانش رو به چشم های لیام دوخت و دیگه توانی برای مقاومت نداشت.
اون تسلیم شد و لیام شاهد دردناک ترین صحنه ی زندگیش بود..

میتونست صدای شکستن استخون های زین و بشنوه و لرزش فاحش بدنش همه چی رو براش سخت تر میکرد فقط خدا میدونست تو اون لحظه لیام چقدر دعا میکرد تا اون دردی نداشته باشه و یا حداقل بتونه کاری بکنه.

انگشت های زین کشیده تر از حد معمولش میشد و اون پره های نازک بین دست هاش نمایان.
خطوط مورب کنار گردنش طاهر میشدن از ساعد دست هاش تا ارنج هاش باله های نوک تیز آبی رنگ پدیدار میشد.
ستون فقراتش خم تر شده بود و درست از همونجا لیام میتونست ظاهر شدن یه باله ی پشتی رو ببینه و خدایا این بنظر خیلی دردناک بود که البته صدای فریاد پر درد زین این رو هم تایید میکرد.
پولک های ریز درشتی کنار های کتفش رو میپوشوندن و اون پولک ها تو جلوی سینه اش پیش اومدن به طوری که لحظه ای بعد دیگه خبری از نیپل های زین نبود!

THE OCEAN MYSTERY  /ziam/حيث تعيش القصص. اكتشف الآن