-He risks his life .
+He is crazy ?
-No, he trusts me .
-اون سر زندگیش ریسک میکنه .
+دیوونه اس?
- نه , به من اعتماد داره .
■□■□■□■□■
دو روز بعد
هری به مرد رو به روش نگاه کرد و چشماشو چرخوند
:زین , آقای مجیک انگار به مدرک احتیاج داره
زین خلال دندون گوشه ی لبشو چرخوند و پاکت قهوهای رنگی رو روی میز بین هری اورلاندو مجیک گذاشت
اورلاندو نگاهی به پاکت کرد و بعد اونو برداشت برداشت و بازش کرد
چندتا عکس , یه لوکیشن و یه نمونه از جنسایی که الساندرو معامله کرده بودهری رو میز خم شد و آرنجاشو بهش تکیه داد ابروهاشو بالا برد
:آره اورلاندو , هفتم همین ماه, وقتی داشتیم تو کونتیا اَدای بزرگ های گنگ و در میاوردیم الساندرو محموله هایی که تو محدوده ی تو بودنو جا به جا کرد
اورلاندو اخماشو تو هم برد و عکس هارو کوبید رو میز
:کی و کجا هری ?
هری نگاهی به ساعتش کرد
:آ ها , دارم میبینم که وقت بیدار شدن از خوابت ساعت ۲۲ شبه ! بهت خبر میدم اورلاندو , فقط اینو بدون هیچ کس پشت الساندرو نمونده
:اون , اون بخودش اجازه داد قوانین و دور بزنه , حتی فکرشم نکن بتونم باهاش کنار بیام
هری لبخندی زد و از جاش بلند شد , دستشو سمت اورلاندو دراز کرد
اورلاندو دست هری و گرفت و از جاش بلند شد:فشار دادن این دست بهم ثابت میکنه گاهی میشه به بعضیا اعتماد کرد
اورلاندو سرشو تکون داد و محکم تر دست هری و فشار داد
:من منتظرم
هری دستشو پس کشید و همراه زین توسط اورلاندو بدرقه شد
از ساختمون بیرون اومدن و سوار ماشین شدن:همه چی مرتبه , بریم
الک ماشین و روشن کرد و براه افتاد
:امکانش هست چیزی به الساندرو بگه ?
هری به صندلی تکیه داد و چشماشو بست
:سنت برای مردی مثل اورلاندو مثل یه چوب خشک میمونه انعطافی درکار نیست
زین سرشو تکون داد
:پس کی شروع میکنیم ?
:وقتش که برسه
:واو , لازم نبود انقدر دقیق جوابمو بدی ...
نگاهی به هری کرد
YOU ARE READING
LET ME FOLLOW
Fanfiction❌COMPLETE❌ #larrystylinson Harry top ژانر : جنایی _رومنس " تو نمیتونی به رقصیدن با شیطان ادامه بدی و بعد بپرسی چرا هنوزم تو جهنمی ! "