♤ 17 ♤

1.5K 382 518
                                    

-He risks his life .

+He is crazy ?

-No, he trusts me .

-اون سر زندگیش ریسک میکنه .

+دیوونه اس?

- نه , به من اعتماد داره .

■□■□■□■□■

دو روز بعد

هری به مرد رو به روش نگاه کرد و چشماشو چرخوند

:زین , آقای مجیک انگار به مدرک احتیاج داره 

زین خلال دندون گوشه ی لبشو چرخوند و پاکت قهوهای رنگی رو روی میز بین هری اورلاندو مجیک گذاشت

اورلاندو نگاهی به پاکت کرد و بعد اونو برداشت برداشت و  بازش کرد
چندتا عکس , یه لوکیشن و یه نمونه از جنسایی که الساندرو معامله کرده بود

هری رو میز خم شد و آرنجاشو بهش تکیه داد ابروهاشو بالا برد

:آره اورلاندو , هفتم همین ماه, وقتی داشتیم تو کونتیا اَدای بزرگ های گنگ و در میاوردیم الساندرو محموله هایی که تو محدوده ی تو بودنو جا به جا کرد

اورلاندو اخماشو تو هم برد و عکس هارو کوبید رو میز

:کی و کجا هری ?

هری نگاهی به ساعتش کرد

:آ ها , دارم میبینم که وقت بیدار شدن از خوابت ساعت ۲۲ شبه ! بهت خبر میدم اورلاندو , فقط اینو بدون هیچ کس پشت الساندرو نمونده

:اون , اون بخودش اجازه داد قوانین و دور بزنه , حتی فکرشم نکن بتونم باهاش کنار بیام

هری لبخندی زد و از جاش بلند شد , دستشو سمت اورلاندو دراز کرد
اورلاندو دست هری و گرفت و از جاش بلند شد

:فشار دادن این دست بهم ثابت میکنه گاهی میشه به بعضیا اعتماد کرد

اورلاندو سرشو تکون داد و محکم تر دست هری و فشار داد

:من منتظرم

هری دستشو پس کشید و همراه زین توسط اورلاندو بدرقه شد
از ساختمون بیرون اومدن و سوار ماشین شدن

:همه چی مرتبه , بریم

الک ماشین و روشن کرد و براه افتاد

:امکانش هست چیزی به الساندرو بگه ?

هری به صندلی تکیه داد و چشماشو بست

:سنت برای مردی مثل اورلاندو مثل یه چوب خشک میمونه انعطافی درکار نیست

زین سرشو تکون داد

:پس کی شروع میکنیم ?

:وقتش که برسه

:واو , لازم نبود انقدر دقیق جوابمو بدی ...

نگاهی به هری کرد

LET ME FOLLOWWhere stories live. Discover now