♤ 32 ♤

1.1K 321 365
                                    

- I NEED A PLACE TO HIDE AWAY 

+I HAVE A HUG .

- به یه جا برای پنهان شدن نیاز دارم

+ منم یه بغل دارم

...................

هری دم در ایستاد و بهش تکیه داد
زین با چهره ای پر ناتوانی اومد و دستشو رو شونه ی هری گذاشت

:همه چی درست میشه , لویی الان وسایلشو جمع میکنه و میاد پایین

هری دستی رو صورتش کشید و تکیه اشو برداشت

:نشنیدی چی گفت ? ندیدی? من چی دارم بهش بگم ?

:شنیدم , گفتی میبریش پیش ادوارد اونم دوید بالا تا وسایلشو جمع کنه , ...

:بعدش چی? اگه ادواردی در کار نباشه چی? خودت میدونی اون با جونش معامله کرد ریسک کرد

:آروم تر اگه بشنوه نمیاد ... تو به ادوارد قول دادی لویی رو از اینجا ببری

:ادوارد بهم گفت اگه لویی گیر افتاد نجاتش بده نگفت بیام اینجا

زین اخمی کرد و بعد چک کردن به راهپله اخماش تو هم رفت و به هری نگاه کرد

:یعنی چی? از کجا فهمیدی اونا اینجان ?

:بنجامین

زین دستشو تو موهاش کشید و ازهری فاصله گرفت

:هری هری تو چیکار میکنی? اگه تعقیبمون کرده باشن حتی اگه ادوارد تو اون ساختمون لعنتی مرده باشه زنده میشه و دخلتو میاره

:نتونستم , نتونستم ولش کنم اگه ... اگه ادوارد طوری شده... یعنی , نمیخوام ازم ناامید بشه و لویی رو بسپارم دست تقدیر که آیا میتونه زنده از اینجا بره یا نه

زین خواست چیزی بگه که لویی با خوشحالی همراه تمام وسایلی که داشت پایین دوید

: بریم ?

زین نگاهی به پشت سر لویی کرد

:جیک کجاست ?

:الان میاد

زین دیگه منتظر نموند و رفت بالا تا ببینه چی باعث شده جیک انقدر دیر کنه

لویی با وسایلش از کنار هری رد شد

: کاش خودش میومد میدونی یکم ناامیدم کرد

:گفتم که نمیشد بیاد , گفتی زنگ بزنی بهش و بهت گفتم نمیتونه از تلفن استفاده کنه

لویی برگشت سمت هری و لبخند زد

:میدونم , زودباش باید در ماشین و باز کنی

هری آهی کشید و همراه لویی سمت ماشبنش رفت , بعد گذاشتن ساک وسایلش تو ماشین سمت کلبه ی بارنی رفت , کسی که بعد جنجال نیم ساعت قبل ترجیح داد تو کلبه اش بمونه

LET ME FOLLOWWhere stories live. Discover now