🎬Black Eyed. 35🎬

1.7K 347 137
                                    

دست شو از زیر بازو بکهیون رد کرد و کمکش کرد از رو تختش بلند شه. بکهیون حتی یک لحظه هم نگاهش نکرد. سرشو پایین انداخته بود و همون طور که سعی میکرد با وجود ضعفِ پاهاش راه بره قسمتی از وزن شو رو بدن چانیول انداخته بود. کریس از اتاق بیرون رفته بود تا ترتیب هزینه های بیمارستان رو بده و چانیول بعد از پوشوندن جفت کفشی که برای بکهیون آورده بود اونو تا دم در برد.

"میتونم بلندت کنم؟" چانیول پیشنهاد داد اما بکهیون توجه ای نکرد. چانیول بیش از این ادامه نداد. از اتاق  بیمارستان بیرون اومدن و کریس رو دیدن که همراه چندتا برگه توی دستش سمتشون می اومد. "اینا نسخه هاشن. سر راه یه سر به داروخونه میزنیم" کریس همونطور که نزدیک تر می اومد توضیح داد و طوری که بنظر میرسید بکهیون هیچ وجود خارجی ای نداره کنار چانیول ایستاد.

با فکر کردن به این موضوع که داره برای بکهیون کاری انجام میده، کل بدنش به طرز آزاردهنده ای خارش میگرفت. با این وجود نمی تونست چانیول رو تو یه همچین شرایطی تنها بذاره. می دونست اون پسر چه قدر خودشو بابت کاری که به نظر کریس اصلاً هم اشتباه نبود - در عوض بهترین کار بود - سرزنش کرده.

با هم از بیمارستان خارج شدند و چانیول به بکهیون کمک کرد تا روی صندلیهای ردیفِ عقب دراز بکشه و خودش کنار کریس جا گرفت. با به حرکت در اومدن ماشین، بعد از چند دقیقه جلوی داروخونه کوچیکی، چانیول از ماشین پیاده شد. نگاه کریس دنبال چانیول که وارد داروخونه میشد رفت و وقتی پسر از درهای شیشه ای رد شد، سمت بکهیون برگشت. "هرچقدرم که بخوای خودتو ضعیف و مورد ترحم نشون بدی من میدونم همش فیلمته" چشمای بکهیون با ضعف باز شدن. جوابی نداد.

"پس اینقدر آزارش نده" کریس ادامه داد. بکهیون خوب میدونست داره راجع به کی حرف میزنه. "اون برام مهمه. بیشتر از چیزی فکرشو کنی." کریس گفت و صحنه بوسه شون تو اتاق بیمارستان جلوی چشمهای بکهیون نقش بست. پوزخند زدㅡپر حرص!

"نمیذارم احساساتشو بازی بگیری. یا ازش سوء استفاده کنی. چون در این صورت با من طرفی نه اون" بنظر نمیرسید درحال بلوف زدن باشه. بکهیون همچنان چیزی نگفت. سرشو به سمت مخالف مایل کرد و چشمهاشو بست. نگاه کریس از آینه گرفته شد و سما چانیولی برگشت که درحال بیرون اومد از درِ شیشه ای داروخونه بود.

"نگاش کن. برات دارو خریده. حتماً الانم میخواد تو خونه ازت پرستاری کنه. این آزارم میده..." بخش آخر جمله شو با لحن آرومی تقریباً زمزمه کرد. با باز شدن در و جا گرفتن چانیول داخل ماشین، سریع بخاری ماشین رو روشن کرد. چانیول بلافاصله پلاستیک دارو هارو روی داشبورد گذاشت و کف هر دو دست هاشو سمت بخاری های ماشین گرفتㅡ بیرون حسابی سرد شده بود.

با همین فکری که از ذهنش گذشت دست هاش به آرومی از جلوی بخار کنار رفتند و روی زانوهاش افتادن. کریس رفتار هاشو زیر نظر گرفت و با اخمی که بابت این شرایط مابین پیشونی ش افتاده بود ماشین رو روشن کرد و راه افتاد.

༺ 𝕭𝖑𝖆𝖈𝖐 𝕿𝖞𝖊𝖉 ༻Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora