تهیونگ: هیییی
جونگکوک:نه،فقط نه
تهیونگ: آوو کامان جونگکوک
جونگکوک:چرا هنوز دارم خودمو باهات اذیت میکنم؟
تهیونگ:چون من هاتم
جونگکوک:من نمیدونم تو چه شکلی به نظر میرسی،احمق
تهیونگ:وایسا،واقعا؟
جونگکوک:نه داشتم شوخی میکردم
تهیونگ:اوه باشه
جونگک کوک:
تهیونگ:پس نه
تهیونگ:میخوای؟
جونگکوک:منم باید واست بفرستم؟
تهیونگ:خب،منظورم اینه که،اره؟
جونگکوک:پس نه
تهیونگ:آوو مرد
تهیونگ:چرا؟
جونگکوک:من تورو نمیشناسم
تهیونگ:بیا همدیگرو بشناسیم پس
جونگکوک:نه مرسی
تهیونگ:دوس داری تو وقت ازادت چیکار کنی؟
جونگکوک:فک کنم بهرحال داریم انجامش میدیم
جونگکوک:دوست دارم عکس بگیرم،ویدیوگیم بازی کنم و ویدیو ادیت کنم
تهیونگ:این باحاله
تهیونگ:من تو ادیت کردن افتضاحم
تهیونگ: ولی من گیم بازی کردنو عکاسیو دوس دارم
تهیونگ:بعلاوه نقاشی
تهیونگ:هر کاری با هنر
تهیونگ:اوه من کار مدل ام میکنم،بعضی وقتا
تهیونگ:این جور کارارو دوس دارم
جونگکوک:خب،این خیلی بود
تهیونگ:ببخشید
جونگکوک:عیب نداره.تو فقط داری چیزی که دوس داریو میگی
تهیونگ:پس تو داری باهام گرم میگیری؟
جونگکوک:بای
تهیونگ:تو نگفتی نه(;
_________________________________________
اگه میخونیدش لطفا لایکشم کنید(;💜
لاو یو آل💖
YOU ARE READING
Wrong number
Fanfictionناشناس: هنوز نمیتونم باورت کنم.ما سه سال باهم قرار میزاشتیم. سه سالِ لعنتی ،این هیچ معنی ای برات داشت؟ خب، برای من داشت. من اون همه زمانو صرف تو کردم وقتی میتونستم کار بهتری کنم هیچ ایده ای نداری چقدر ازت متنفرم جونگکوک: آم جونگکوک: شماره اشتباه؟ **...