45

8.1K 1.5K 77
                                    

تهیونگ با بیشترین سرعتی که میتونست وارد پارک شد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

تهیونگ با بیشترین سرعتی که میتونست وارد پارک شد.اون دورو برو به دنبال جونگکوک نگاه کرد.اون همه جارو نگاه کرد و بعد اونو دیدش.اون رو یکی از نیمکتا نشسته بود.نور شهر بهش پس زمینه ای داده بود که اون حتی بیشتر نفس گیر به نظر میومد.تهیونگ شروع کرد به سمتش قدم زدن.

وقتی جونگکوک صدای قدمای پای یکی رو شنید برگشت تا اون سمتو نگاه کنه. تهیونگ اونجا بود،خوشتیپ مثل همیشه.موهاش دوباره به حالت معمولی قهوه ایش برگشته بود.چشماش بخاطر نور شهر یه روشنایی لرزون داشت که چشمهاشو خیلی زیبا کرده بود.تهیونگ کنار جونگکوک نشست.بینشون یه فاصله کم گذاشت.

هیچکدوم از پسرا چیزی نگفتن.اونا فقط یه ساختمونای پشت درختا نگاه میکردن.اونا اینکارو شاید واسه ده دقیقه انجام دادن قبل از اینکه جونگکوک به سمت تهیونگ برگرده.اون انتظار داشت اون به ساختمونا نگاه کنه،ولی نه،اون داشت بهش نگاه میکرد.
دقیقا به اون.تهیونگ دهنشو باز کرد ولی وقتی جونگکوک سرشو تکون داد بست.

"منم دوستت دارم."جونگکوک بعد از یک لحظه گفت.تهیونگو سورپرایز کرد. سر تهیونگ خیلی سریع به سمت محلی که جونگکوک بود برگشت که پسر فکر کرد اون 360درجه میچرخه.اون به عکس العمل تهیونگ لبخند زد.

"ت-تو ام منو دوست داری؟"تهیونگ ادم خجالتی نبود،ولی وقتی به جونگکوک میرسید،اون خجالتی ترین ادم اون بیرون بود.خب،شاید بعد از جونگکوک.

جونگکوک سر تکون داد همونطور که به نگاه کردن ساختمونای روبروش ادامه میداد.تهیونگ به دست جونگکوک روی نیمکت نگاه کرد،انگار که اونو به سمت خودش صدا میکرد.پس،بدون فکر،دست خودشو گذاشت روش.جونگکوک حرکت نکرد.

"من متاسفم که سرت داد زدم."تهیونگ اروم گفت.

"من متاسفم که تو رو با بهترین دوستای قبلیت روبرو کردم."جونگکوک خندید."اون ایده بدی بود."

"نه،نبود.تو فقط میخواستی منو خوشحال کنی."تهیونگ توضیح داد.

"ولی این تورو خوشحال نکرد.دقیقا برعکس،میتونم بگم."تهیونگ بازوی جونگکوک فشار داد.

"اره."

سکوت دوباره دورشونو گرفت.اونا به دیدن منظره ادامه دادن.

"اوکی،بیا بریم."جونگکوک در حال بلند شدن گفت.کنار تهیونگ وایساد و دستشو واسه گرفتن جلو اورد.تهیونگ بدون شک دستشو تو دستای سرد اون گذاشت."میریم واس یکم بستنی."

"میتونم همه چیزی که بخوایو بهت بدم."تهیونگ حتی متوجه نشد وقتی توضیحش از دهنش خارج شد.ولی خوشحال بود که شد چون ‌اون وقتی بود که جونگکوک در حال قرمز شدن دید.

"خفه شو و راه برو یا من تنهات میزارم."

جونگکوک‌ درحالی که دست تهیونگو ول کرد گفت و سریع تر از اون دور شد.

"هی،وایسا!"تهیونگ شروع کرد به دویدن پیش جونگکوک و وقتی رسید بهش دست جونگکوک بین مال خودش گرفت.

چون اون جاییه که بهش تعلق داره.
_________________________________________

Song suggest: scenery by V🍃
منتظر نظراتون هستم💜


Wrong numberWhere stories live. Discover now