تهیونگ:موهامو رنگ کردم
جونگکوک:واقعا؟
تهیونگ:آره
تهیونگ:
تهیونگ: وایسا شت
تهیونگ:شت
تهیونگ: اوه گاد
تهیونگ:لطفا بلاکم نکن
تهیونگ:من فقط واقعا هیجان زده بودم
جونگکوک:اشکالی نداره...
جونگکوک:رنگش بهت میاد
تهیونگ: مرسی
جونگکوک: تو خوشگلم هستی...
تهیونگ:بیبی کوک خجالت کشیده؟
جونگکوک:نه..
تهیونگ:هممم((;
تهیونگ:نگران نباش،من میدونم که جذابم
جونگکوک:ته؟
تهیونگ:باشه باشه،بس میکنم
جونگکوک:نه،اون نه
تهیونگ:چیشده؟
جونگکوک:تو ام ازم میخوای که منم عکس بفرستم؟
تهیونگ:نگران نباش،اگه به اندازه کافی راحت نیستی،لازم نیست
تهیونگ:من میفهمم(:
جونگکوک:نه،میخوام
تهیونگ:مطمعنی؟
جونگکوک:اره...
جونگکوک:فقط انتظار زیادی نداشته باش
تهیونگ:من میدونم تو خوشگلی کوکی،از درون و بیرون
جونگکوک:تو عجب لاس زنی هستی
تهیونگ:تو عاشقمی :**
جونگکوک:عکسو میخوای یا نه؟
تهیونگ:اره لطفا
جونگکوک: ...
جونگکوک:
تهیونگ: ...
جونگکوک:اوه گاد،این ایده بدی بود
جونگکوک:من متاسفم
تهیونگ:جونگکوک
جونگکوک: بله...
تهیونگ:تو خوشگل ترین پسری هستی که تاحالا دیدم
_________________________________________
بلاخرهههههههه(((:
🔥💜
YOU ARE READING
Wrong number
Fanfictionناشناس: هنوز نمیتونم باورت کنم.ما سه سال باهم قرار میزاشتیم. سه سالِ لعنتی ،این هیچ معنی ای برات داشت؟ خب، برای من داشت. من اون همه زمانو صرف تو کردم وقتی میتونستم کار بهتری کنم هیچ ایده ای نداری چقدر ازت متنفرم جونگکوک: آم جونگکوک: شماره اشتباه؟ **...