29

8K 1.6K 222
                                    

جونگکوک:هیونگ

جین-هیونگ:الان سرم شلوغه

جونگکوک:هیونگ،این مهمه

جین-هیونگ:مهم تر از زمان من کنار نامجونه؟

جونگکوک:نیستش

جین-هیونگ:پس میتونه تا برای فردا صبح صبر کنه

جین-هیونگ:دوستت دارم

Read11:03pm
***

جونگکوک گوشیشو خاموش کرد و به انعکاس خودش تو اینه نگاه کرد.

موهای قهوه ای،چشمای قهوه ای،پوست رنگ پریده،دایره های مشکی زیر چشمش.جونگکوک آه کشید.

چشماش رفت سمت دستاش.تو یک دستش یه گوشی بود،تو اون یکی تیغ.دستاش میلرزید.

شاید باید انجامش بدم؟

نگاهش دوباره سمت انعکاسش رفت.چشماش تو خودشون اشک داشتن،ولی هنوز بی احساس بودن.گوشیشو گذاشت روی زمین سرد و دستشو بالا اورد.دست دیگش تیغو بالا میاورد.

حق با اونه،کی از یکی مثل من ترحم انگیز خوشش میاد؟

اون تیغو اورد کنار مچش و اونجا نگهش داشت.جونگکوک چشماشو بست،یه نفس عمیق کشید و-

Beep beep

چشماش باز شدو به سمت زمین رفت.اونجا بود،گوشیش.اسکرین گوشیش یه پیام جدیدو نشون میداد.یه پیام جدید از تهیونگ.

تهیونگ: آب خیسه؟سانمی ازم پرسید و من الان گیج شدم

جونگکوک یکم خندید.اشک حالا به سمت گونه هاش پایین میرفت.

جونگکوک: تو یه احمقی،ته

امروز نه...
_________________________________________

LY 💜

Wrong numberWhere stories live. Discover now