35

7.9K 1.5K 164
                                    

"و بعدش من اینطوری بودم که،نه اقا،من اول برش داشتم

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


"و بعدش من اینطوری بودم که،نه اقا،من اول برش داشتم.اون شروع کرد داد زدن سرم!تمام چیزی که من میخواستم تخم مرغا بود"
جونگکوک داشت به داستان تهیونگ گوش میداد.

"ته؟"

"بله کوکی؟"
"اگه شانسشو داشتی که زمانو به عقب برگردونی،برش میگردوندی با عقب؟"

"نه."تهیونگ بدون هیچ شکی جواب داد.

"اگه شانسشو داشتی که با جیمین،هوسوک و یونگی دوست بشی،قبولش میکردی؟"جونگکوک فقط سکوت شنید.

"این از کجا اومد؟"تهیونگ بعد از یه مدت پرسید.

"میکردی؟"

"ن-نمیدونم"

"دلت واسشون تنگ شده؟"

"شده"

جونگکوک بعدش چیزی نگفت.اون غمگینانه لبخند زد.

"تهیونگ؟"

"هممم؟"

"میتونی یه قولی بهم بدی؟"

"چه قولی بهت بدم؟"

"که تو هیچوقت منو تنها نمیزاری."تهیونگ به صدای خجالت زده ی جونگکوک لبخند زد.

"هیچوقت."
***
جئون کوک:باشه

جئون کوک: کمکتون میکنم

جئون کوک:ولی کاری نکنید ازش پشیمون شم

چیم چیم:مرسی،جونگکوک

ایم یور هوپ:تو نمیدونی این چقدر واسه ما ارزش داره

یونگلز:ما ممنونیم

یونگلز:چطوری میتونیم ازت به قدر کافی تشکر کنیم؟

جئون کوک:دوباره به تهیونگ اسیب نزنید،این واسه من کافیه

ایم یور هوپ: ما قول میدیم که نمیزنیم

جئون کوک:اوکی
_________________________________________
شما جای تهیونگ بودید
میبخشیدید؟
3partss💫💕

Wrong numberWhere stories live. Discover now