تهیونگ:من میخوام موهامو رنگ کنم
جونگکوک:من میخوام بمیرم
تهیونگ:افکار تاریک نه،جونگکوک
تهیونگ:برگردیم به موهام
تهیونگ:چه رنگی باید بکنمش؟
جونگکوک:قرمز
تهیونگ:شاید یه وقت دیگه
جونگکوک:ابی
تهیونگ:هممم شاید
جونگکوک:نقره ای چطوره؟
تهیونگ: درواقع این ایده عالی ایه
تهیونگ:فک کنم رنگشو داشتم
جونگکوک:خوش بحالت
تهیونگ:حالت خوبه؟
جونگکوک:نمیدونم
تهیونگ:چیشده؟
جونگکوک:یه بحث با هیونگم داشتم
تهیونگ:اوه
جونگکوک:اره،حالا اون به من غذا نمیده
تهیونگ:باید به پلیس زنگ بزنم؟
جونگکوک:نه،ما باهم زندگی نمیکنیمتهیونگ:چیکار کردی که انقد عصبانیش کردی؟
جونگکوک:بدون اجازش عینک افتابیشو برداشتم
تهیونگ:همین؟
جونگکوک:30تاشو
تهیونگ: پسره چند تا عینک افتابی داره؟
جونگکوک:خیلی
تهیونگ:خب
تهیونگ:براش یه جفت عینک افتابی دیگه بخر،شاید بخشیدت
جونگکوک:یا میتونم اون عینک افتابیاشو بهش پس بدم
تهیونگ:گاد،جونگکوک
تهیونگ:تو اول باید اینکارو میکردی
جونگکوک:شت
جونگکوک:اوکی
جونگکوک:بای هیونگ
تهیونگ:تو الان منو هیونگ صدا کردی؟
جونگکوک:نه
تهیونگ:کردی(((;
جونگکوک:من میرم
_________________________________________
جونگکوک خجالتی((:
۲پارت واسه شما💖
YOU ARE READING
Wrong number
Fanfictionناشناس: هنوز نمیتونم باورت کنم.ما سه سال باهم قرار میزاشتیم. سه سالِ لعنتی ،این هیچ معنی ای برات داشت؟ خب، برای من داشت. من اون همه زمانو صرف تو کردم وقتی میتونستم کار بهتری کنم هیچ ایده ای نداری چقدر ازت متنفرم جونگکوک: آم جونگکوک: شماره اشتباه؟ **...