«علاقه»

4.6K 977 31
                                    


Baekhyun's Pov

سرمو بالا گرفتم دیدم یه پسر با یه هاله ای از نور روی صورتش بهم لبخند میزنه بعد از دید زدنش با کمک اون مرد به جمع کردن ادامه دادم
"ممنونم آمم ..."
"اوه ببخشید، من کای‌ام و شما؟ "
" م..من بکهیونم "
کای با یه لبخند مهربون پرسید
"واسه تنهایی خونه رفتن دیر وقت نیست؟ چطور همراهیت کنم؟"
تو فکر بودم که درخواست این غریبه رو قبول کنم یا نه و از اونجایی که کای بنظر آدم خوبی میومد بالاخره قبول کردم " باشه" به آرومی جواب دادم و شروع کردیم باهم به قدم زدن
کای بعد از چن دقیقه سکوت پرسید
" خب، برای زندگی کردن چیکار میکنی؟"
"آممم من تو کمپانی پارک به عنوان منشی درخواست دادم اما شانس قبول شدنم خیلی کمه چون اونجا کلی آدم با استعداد دیگه هم بود. تو چطور؟"
" هممم خوبه، و من هرکاری دم دستم باشه انجام میدم چیز خاصی وجود نداره"
کای جواب داد و حس کردم یکم شبیه همیم باهم قدم زنان تا به خونم برسیم حرف زدیم. از کای خداحافظی کردم و وارد آپارتمانم شدم و درمورد مکالمه ی خوبمون فک کردم.
بکهیون نمیدونست این گفتگوی کوچیک و معصوم با کای، قراره یه غول خاص رو علاقمند کنه
~~~~~~~~~~~~~

3rd Person's Pov

داخل یه پنت هاوس بزرگ و باشکوه چانیول با یه لباس خز دار مشکی روی تخت سیاه ابریشمیش نشسته بود، تو یه دستش گیلاس شراب قرمز رو میچرخوند و تو دست دیگش یه فایل رو نگه داشته بود
چانیول یه نگاه سطحی به برگه ها انداخت
-بیون بکهیون ۲۱ ساله
-گروه خونی O
-اطلاعاتی درمورد خانوادش در دسترس نیس
-مثبت اندیش، ساده، دلسوز، مهربون و خوش قلب
چانیول با خودش فک کرد:
صفاتی که به راحتی میتونه تحریکشون کنه
-عاشق حیوونای کوچیکه
-تنهایی زندگی میکنه
-سهون دوست بچگیشه
سهون هیچوقت درمورد رفیق حساسش بهم نگفته بود. همینکه به خوندن ادامه داد یه خط خاص توجهش رو جلب کرد
-از خیار متنفره
-اگه ازش کوچکتری و بجای هیونگ با اسم صداش بزنی عصبانی و دلخور میشه
-تو کمپانی پارک برای منشی شدن مصاحبه داده
خب انگار یکی میخواد تو کمپانی من کار کنه؟چانیول قبل از اینکه بخوابه پوزخندی زد و گفت:
پس منم مطمئن میشم که حتما بتونی...
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

Only Mine / ChanBaek { Persian Translation } Where stories live. Discover now