«نقطه ضعف»

1.8K 394 28
                                    



کریس، یکی از راست دستاش گفت
"رئیس ما داهیون و ۹تا از افرادش رو دستگیر کردیم"
چانیول کراواتش رو شل کرد و با نیشخند گفت"عالیه"
کریس پرسید "باهاشون چیکار کنیم رئیس؟"
چانیول دارت رو  به سمت دیوار پرت کرد و گفت
"همون قبلی"
"شکنجشون بدیم؟"
"آره- تاوقتی که من مشخص کنم بسه"  نیشخندی زد و دارت دومش تو دایره‌ی دوم فرود اومد
"اگه اونا بیهوش بشن یا بمیرن چی؟" 
"خیلی سوال میپرسی. اما نکششون من میخوام زمان زیادی جهنم رو تجربه کنن" دارت سوم خورد به مرکز هدف و پوزخندی زد
"بله رئیس" کریس جواب داد و رفت
وقتی یه بخش از مشکلاتش حل شدن و شونش یه ذره خالی شد، رفت سمت یکی از اتاقاش‌
"بکی، من اینجام" وقتی پاپی کوچولو دوید و پرید روش لبخندی زد
پاپی کوچولو کتش رو لیس زد و به سینه‌اش نزدیکتر شد
"پسرِ خوب" ازش تعریف کرد و پاپی به عنوان موافقت هاپ هاپ کرد
وقتی دمشو تکون میداد چانیول نوازشش میکرد
با خوشحالی به پاپی خیره شد که رد خراش روی درش دید
اخم کردو پرسید
"بکی تو اینکارو کردی؟"
پاپی با تن صدای صاحبش نالید و سعی کرد با لیس زدن دستش آرومش کنه
چانیول پرسید"توهم میخوای ترکم کنی؟"  پاپی رو عقب هل داد و از اونجا بلند شد رفت
پاپی کوچولو دنبال صاحبش رفت و با نشستن جلوش نگهش داشت و نزاشت جلوتر بره
بهش چشم غره رفت "بکی برو تواتاقت همین الان" اما پاپی حتی مردد هم نبود بلکه بجاش یکی از پاهای چانیول رو بغل کرد
بجای اینکه مثل همیشه ببخشتش، اونو بلند کرد، بردش تو اتاق و زندانیش کرد
پاپی ناله کرد و سعی کرد درو باز کنه اما واس باز کردن دستگیره خیلی کوچیک بود
با ناراحتی رفت یه گوشه، رها شده و تنها نشست

~~~~~~~~~~~~~~~~~

کریس "رئیس ما متوجه‌ی یچیز مهم شدیم" 
چانیول با یه ذره علاقه پرسید "و اون چیه؟"
کریس اطلاع داد "حین شلاق زدنه داهیون یه پسر جلوی ضربه هارو گرفت"
چانیول جواب داد "این که عجیب نیس، شاید یکیه که خیلی بهش وفاداره" 
"ماهم همینطور فکر کردیم اما داهیون هم خودشو سپر اون پسر کرد و بجای اون خودش صدمه دید"
چانیول نیشخند شیطانی زد"هاهاها خب پس داهیونه قدرتمند هم نقطه ضعف داره؟" 
کریس با لیس زدن لباش گفت"منم همین فکرو میکنم- اما اون خیلی خوشگله جوری که میخوام بهش تجاوز کنم"(*چرا حس میکنم بکهیونه :|و امیدوارم ک بک نباشه)
چانیول نیشخند زد "اون اینقد خوشگله که قلب تورو تکون داده، کریس؟ باید خیلی زیاد زیبا باشه"
کریس با یه تُنِ افسرده گفت"متاسفانه، نمیتونم"
"بخاطر داهیون؟ نگران نباش به زودی از شرش خلاص میشیم"
کریس زمزمه کرد
"مسئله این نیس، فقط وقتی اون با اون چشماش نگام میکنه، باعث میشه بخوام ازش محافظت کنم" 
چانیول اذیتش کرد"اوووو کیوت، اما برای الان من میخوام نقطه ضعفه داهیونِ قدرتمند و کراشت رو ببینم"
کریس آهی کشید و گفت "بهش زیاد آسیب نزن، اون دوبار موقعه شکنجه بیهوش شده" 
چانیول پوزخندی زد "اینقد سافت نباش، و نمیتونم گارانتی بدم که بهش آسیبی نمیزنم" 
"بله رئیس"  کریس آهی کشید و ناپدید شد تا به دو نفر دستور بده پسره رو بیارن تا چانیول ببینتش
رو صندلیش نشست و یه جرعه از شرابش رو نوشید و یه سیگار برداشت
به زودی صدای در زدن اومد و وقتی چانیول سیگارش رو روشن کرد جواب داد
"بیا داخل"
دو مرد عضلانی یه پسر رو که از خستگی سرش پایین افتاده بود با خودشون آوردن داخل
با سیگار توی دستش از روی صندلیش بلند شد و دستور داد
"شما دوتا میتونین برین"
اون مثل یه شکارچی که شکارش رو گیر انداخته به سمت پسر حرکت کرد
اون پسرِ ریز اندامه جلوش رو که شلوار جین پاره شده و یه هودی سیاه که زیرش یه تیشرت سفیدکه الان با خون پر شده‌بود پوشیده بود رو بررسی کرد
سرش هنوز به سمت پایین بود و کلاه‌کپی که سرش بود باعث‌شده بود چانیول صورتش رو نبینه و دستاش با ضعف سعی میکردن اونو به یه حالت نشسته سوق بدن
چانیول با صدای بم و عمیقش گفت"سرتو بگیر بالا" 
اما پسر دستورش رو نادیده گرفت
چانیول با عصبانیت رفت جلو و سرشو گرفت بالا که دوتا گویِ قهوه‌ای تیره‌ که بی جون بهش خیره شده‌بودن ظاهر شدن
"ب-بکهیون؟" ...
(*با تشکر :| چه جای حساسی هم تموم شد)

~~~~~~~~~~~~~~~~~~

پارت 28 💚

بکهیونیمون اومدددد •.•

Only Mine / ChanBaek { Persian Translation } Donde viven las historias. Descúbrelo ahora