«ماندن»

3.8K 796 45
                                    


چانیول با ناباوری پرسید "تو چی؟"
"گفتم استعفا میدم، من از این کمپانی خوشم نمیاد و همچین از شما آقای پارک، پس استعفا میدم" همه چیزو یه نفس گفتم برگشتم برم که با لحن شیطنت آمیزی گفت:
" کی گفت تو میتونی بری؟"
گفتم"خودم"
و به راهم ادامه دادم اما یه چنگ آهنی روی مچ دستم احساس کردم
" بیون بکهیون اگه پاتو از این در بزاری بیرون 80 میلیون دلار بهم بدهکار میشی" چانیول تهدید کرد
"صب کن چی؟! چرا؟" با تعجب و بدون اعتماد بهش پرسیدم
"قرار دادی رو که روز اول کاریت امضا کردی یادته؟ تو بند۶ نوشته شده که اگه کارمند تو هر شرایطی استعفا بده باید 80 میلیون دلار بپردازه" چانیول از رو یه برگه خوند
اول باورش نکردم اما وقتی رفتم جلو دیدم با یه خط ریز نوشته شده
"اما تو نمیتونی همچین کاری بکنی! فونتش اینقد ریزه که اصن نمیشه خوندش!" از عصبانیت بخاطر این قرار داد احمقانه داد زدم
" اوه اوه اوه بکهیون اون زنی که باهات مصاحبه کرده بود، یادمه گفته بود تو خیلی سریع بعد از دیدن مبلغ حقوق اسمتو امضا کردی ‌و فراموش کردی بقیه بندهای قرار داد رو بخونی.  همینطور اینجا گفته شده که با امضا کردنش، یعنی تو همه ی بندهای قرار داد رو خوندی و با همه‌ی قانون ها موافقی و در صورت شکستن هر کدوم یا مبلغ رو میپردازی یا میری دادگاه"  چانیول واقعیت رو بازگو کرد
درمورد یه بدهی دیگه یا کار کردن واس این مرد فکر کردم
مچمو از دستش بیرون کشیدم و جواب دادم
" خیلی خب، یه بدهی دیگه حالا اگه منو ببخشید میخوام از اینجا برم بیرون" چانیول جوری که
از بند بند کلماتش زهر میریخت پرسید
"مطمئنی میخوای بری؟"
" بله دارم میرم، ۱۰۰درصد مطمئنم"
گفتم و دوباره به راهم ادامه دادم
"خیلی واس سهون متاسفم" چانیول با یه تُن خیلی آروم که تقریبا ممکن بود نشنوم گفت
قدمامو متوقف کردم و رومو برگردوندم که رو با یه لبخند پیروزی دیدمش
" می- میخوای با سهون چی-چیکار کنی؟"
"نمیدونم، یعنی باهاش چیکار کنم؟ بهش بیشتر کار بدم؟ یه ماموریت هیجان انگیز و خطرناک؟یا وقتی وقتش رسید قربانیش کنم؟" چانیول پرسید
مشت هامو محکم فشار دادم، زیر لب گفتم
" استعفا نمیدم"
چانیول با نیشخند پرسید"چی گفتی؟"
میدونستم همون دفعه اول شنیده بود ولی میخواست باز تکرارش کنم
" گفتم استعفا نمیدم"  دندونامو روهم فشار دادم و بلندتر گفتم
" خوشحالم اینو شنیدم. بکهیون میشه واسم یه قهوه که از دونه های کلمبیا درست شده بیاری؟" چانیول با پوزخند پرسید
"بله آقای پارک. عوضیه بدجنس" گفتم و پارت آخرشو زمزمه کردم 
"چی گفتی بکهیون؟"
"هیچی"
یه لبخند ساختگی زدم و رفتم
~~~~~~

Chanyeol's Pov

همینکه بکهیون رفت بیرون لبخندی زدم
نمیدونم چرا اما روز به روز دارم بیشتر جذب این
مو خرمایی میشم.
هروقت که نزدیکمه یه حس گرم و مبهم  درونم دارم.
همینطور وقتی عصبانیه یا چیزی واس گفتن نداره خیلی کیوت میشه، این باعث میشه قدرشو بدونم اما درهمون حال میخوام اذیتش کنم تا حالت سردرگم و کله شقش رو ببینم
با زنگ خوردن گوشیم از افکارم اومدم بیرون و جواب دادم
"الو"
"آقای پارک یه خبر جدید درمورد آقای بیون فهمیدم" کای گفت
با لبخند پرسیدم"و اون چیه؟"
" انگار آقای بیون از آپارتمانش بیرون انداخته شده-"
"پس الان داره کجا زندگی میکنه؟" وسط حرفش پریدم
" پیش یکی از دوستاش داره زندگی میکنه، به طور دقیق بخوام بگم پیشِ سهون" کای جواب داد و اصن نفهمیدم کی دستام مشت شدن
" باش، این خبرت خیلی واسم مهم بود، بعدا یه جایزه بزرگ بهت میدم" گفتم و تماس رو قطع کردم
خب بیون بکهیون و اوه سهون؟ فک میکردم چیزی بینتون نیست
بعد از مدتی بکهیون با قهوه‌ام برگشت و تا وقتی که بره سرجاش بشینه بهش خیره شده بودم
فک کنم متوجه شد که پرسید :
"بله آقای پارک، چطور میتونم کمکتون کنم؟"
"بکهیون تو میدونستی که کارمند های اینجا نمیتونن باهم زندگی کنن؟" ازش پرسیدم
انگار یه کم خشکش زد و بعد پرسید
" اگه کارمندا باهم زندگی کنن چه اتفاقی میوفته؟"
" خب از کار اخراج میشن و اگه هنوز قرار دادشون تموم نشده باید جریمه رو بپردازن"
آب دهنشو قورت داد و گفت
"اوه"
"بکهیون تو که با یکی از کارمندها زندگی نمیکنی مگه نه؟ مثلا با سهون؟"
" ن-نه" اون دروغ گفت
خیلی راحت میشد فهمید که داره دروغ میگه یا نه و بعلاو خودم الان حقیقتو از کای شنیدم
"بکهیون من میخوام خونت رو ببینم"
"چ-چرا؟!" یه ذره با صدای بلند پرسید
زبونمو رو لبام کشیدم و گفتم
"فقط میخوام یکم بیشتر درموردت بدونم"
"لازم نیست"
"مطمئنی نمیخوای بیام؟ بهم دروغ که نمیگی مگه نه؟"
یهو با عصبانیت گفت
" آره من دارم با سهون زندگی میکنم" 
از اینکه اینقد زود راستشو گفته بود خیلی سورپرایز شده بودم - اینقد معصومه که دلم میخواد ازش محافظت کنم.
"با من زندگی کن"  ...

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

Only Mine / ChanBaek { Persian Translation } Место, где живут истории. Откройте их для себя