7

268 72 41
                                    

" بعدش من رفتم توی خونه و دیدم که خدمتکارشون همینجوری وایساده. منم نمیدونستم چیکار کنم خب؛ اون نگاه میکرد، من نگاه میکردم. آخرش یهو گفت میخواین پالتوتون رو بگیرم ؟ خواستم درش بیارم که جلومو گرفت و خودش این کار رو کرد! باورتون میشه؟! انگار پولدارا خودشون بلد نیستن لباسشون رو دربیارن، یکی باید کمکشون کنه.  "

جمعی که هیلدا دور خودش جمع کرده بود و با اشتیاق به حرف هاش گوش می‌دادن، با صدای بلند شروع به خندیدن کردن. حتی چارلز هم به خنده افتاده بود و به خاطر خنده نمیتونست پیپش رو ثابت بین لب هاش نگه داره تا روشنش کنه. وقتی بالاخره سر و صدا ها آروم گرفت، چارلز بلند شد و برای جلب کردن توجه بقیه به خودش، چند بار دست زد:

"  خیلی خب، همونطور که میدونین؛ من هفته ی دیگه سخنرانی دارم و اگه بخوام میزان اهمیتش رو بهتون بگم، باید بگم که تمام کارهایی که تا امروز انجام دادیم مقدمه ‌ای بیشتر نبوده. اصل کار بعد از سخنرانی شروع میشه. "

برگه ای رو بالا گرفت:

" این اعلامیه ی جدیده. شما هم فقط یه هفته برای پخش کردنشون فرصت دارین. این بار قضیه جدی تره، باید تعداد بیشتری رو توی شهر پخش کنین. در ضمن، هیلدا؛ مهمترین مسئولیت به عهده ی توئه و وقتی خیلی کمی هم برای انجامش داری. بعدا بیا باهات در موردش حرف بزنم."

طولی نکشید که بسته های پر از اعلامیه های چاپ شده، کف مخفیگاه رو پر کردن و همه دور آلفرد جمع شدن تا کمک کنن. بهترین فرصت برای هیلدا بود که با چارلز حرف بزنه، داشت به سمت چارلز میرفت که پسری سر راه سبز شد:

" فردا که دستگیرت کردن حالت جا میاد. "

"  با منی؟ "

" غیر از تو، کی توی این جمع دستگیریش باعث خوشحالی میشه؟ "

هیلدا با تعجب خندید:

  " چرا دستگیری من باید باعث خوشحالی کسی بشه ؟ "

پسر شونه ای بالا انداخت و از جواب دادن سر باز زد:

" به هر حال میخواستم بهت بگم موندنی نیستی، یعنی به این همه توجهی که بهت میشه عادت نکن. "

هیلدا قضیه رو فهمید:

" واقعا انقدر برات عذاب آوره که ببینی یکی لایق کارشه؟ "

" از کدوم لیاقت حرف میزنی؟ "

به پسر نزدیک شد، اونقدر نزدیک که پسر مجبور شد سرش رو پایین بندازه. هیلدا زمزمه کرد:

" همون لیاقتی که تو نداری. یه نگاه به دور و برت بنداز؛ فکر میکنی اینکه بین این همه مرد، من انتخاب شدم، اتفاقیه؟ نه. برای هر لحظه از اینجا بودنم تلاش کردم و تو فکر کردی میتونی با طعنه زدن منو کنار بزنی و چیزی که میخوای رو به دست بیاری؟ "

Genius [Z.M] [L.S]Where stories live. Discover now