خب اصلا دوست ندارم قیافه جینهیوک رو ببینم اما از اونجایی که امروز روز انتشار بازی و تبلیغاتشه تشریف فرما شدم.
امروز صبح منشی هیوک زنگ زد بهم گفت و تاکید کرد تیپ مناسبی بزنم چون خبرنگارای زیادی برای تهیه خبر میان و منم سعی کردم تا جایی که میتونم تیپ رسمی بزنم
معمولا کت و شلوار انتخابم نیست اما چون یه جلسه رسمی بود پس..
جلسه اونطوری که فکر میکردم نبود
یه میز بزرگ و چند تا خبرنگار که به صورت خصوصی مصاحبه میکردن و تهیونگی که عکس میگرفت..این قسمتش بدجوری تو ذوقم زد..واقعا دوست نداشتم تهیونگ اینجا باشه..سعی کردم روی سوالات تمرکز کنم و توضیحات کافی رو درباره بازی بدم..موقع عکس برداری به چیزی جز چشمای تهیونگ و دستاش دور دوربین نمیتونستم نگاه کنم
دوست داشتم دستاشو تو دستم بگیرم و برای همیشه تو نگاهش غرق بشم.دیدن تهیونگ برام مثل این بود که وسط زمستون کنار بخاری نشستم و گرمای بخاری داره اروم اروم خواب رو به چشمام هدیه میده اما به محض اینکه سرمو برمیگردوندم و چهره هیوک رو میدیدم یه سطل آب یخ ریخته میشد روی این آرامشم.. همینقدر ضدحال!
مصاحبه که تموم شد همه تقریبا پراکنده شدن
منم دنبال تهیونگ رفتم
میخواستم باهاش حرف بزنم
حتی ایده ای نداشتم که چی باید بگم! فقط با پرویی همیشگیم رفتم تا شانس حرف زدن باهاشو امتحان کنم
خواستم صداش بزنم که جین هیوک زودتر از من دست به کار شد.
با تهیونگ سوار اسانسور شدن و به طبقه اخر رفتن
احتمالا میخواستن برن روی پشت بوم
منم بدون توجه به مانعی که بین من و تهیونگ سبز شد به سمت پشت بوم حرکت کردم.. ولی باید بهش چی میگفتم؟!
DU LIEST GERADE
DREAM ~ BTS ✔
Fanfictionچی میشه اگه اعضای بنگتن باشن اما بنگتنی نباشه؟! [کامل شده] کوکوی + یونمین خلاصه: چی میشه اگه اعضای بی تی اس باشن اما بی تی اس نباشه؟ چی میشه اگه هرکدوم درحال زندگی خودشون باشن بدون اینکه همدیگه رو بشناسن؟! چی میشه اگه سختی آیدول بودن و دردسرهای عاش...