ALWAYS & FOREVER

15. You will not!

کلوپ شلوغ بود و پر از سر و صدا. کرولی تکیه داده بود به بار و منتظر بود. سعی میکرد عصبی نشه، با خودش کلنجار میرفت. به خودش گفت
"خیلی خب الان میاد صبر کن..."

تو همین حال بود که صدای زنی و شنید که به مردی که کنار کرولی نشسته بود اشاره کرد
"هی! تو خوش تیپی!"

مرد کلاه مشکیشو داد بالا تر و به زن خیره شد و لبخند کجی تحویلش داد
"توام زیادی خوشگلی!"

"چطوره بریم یه جای خلوت تر صحبت کنیم؟ من این پشت یه جا رو سراغ دارم"
مرد لبخند زد
"موافقم! صحبت دوستداشتنی ای میشه!"

کرولی خیلی عصبانی بود... تند تند نفس میکشید و به لیوان توی دستش خیره شده بود... دلش میخواست فقط ...

اینقدر عصبی شده بود که یه دفه لیوان توی دستش از شدت فشار خورد شد! همچنان نفس نفس میزد و به روبه روش خیره شده بود.

اون مرد و زنی که کنارش بودن و اطرافیانی که نزدیکش بودن برگشتن و نگاهش کردن.
گارسون سریع خودشو رسوند تا خورده های شیشه رو جمع کنه.

زن که دست مرد و گرفته بود با نگرانی به کرولی نگاه کرد و در گوش مرد گفت
"بیا زودتر بریم!"

******

کرولی همونطور که پشت سر هم شماره ی کتابفروشی رو میگرفت، تند تند قدم برمیداشت سمت ساختمون تقریبا مخروبه ی کنار کلوپ.
"ااااه! بردار گوشی رو!"

رسید به در ورودیه ساختمون. زن که در ساختمون ایستاده بود رفت سمتش
"معلوم هست کجا گیر کردی؟ من تمام روز و بیکار نیستم!"

کرولی  که همچنان داشت شماره ی فرشته رو میگرفت کلافه گفت
"خیلی خب صبر کن!"

تا بلاخره فرشته تلفن رو جواب داد
"ازیرافیل! بدون اینکه سوالی بپرسی فقط بیا به این آدرس... -آدرس رو میگه-"
و بعد چند ثانیه گوشی رو قطع کرد.

زن گفت
"خیلی خب دیگه به من نیاز نداری!"
"میز!!"
"چیه؟!"
"صبر کن! چند دقیقه دیگه هرجا خواستی برو!"

"Ughhhhhh!!! You're an asshole!"
"Yeah that! Where is he?"

مزکین به داخل اشاره کرد. کرولی که از همیشه عصبانی تر بود رفت داخل پارکینگ و سمت مردی که روی صندلی بسته شده. وقتی بهش رسید با مشتش محکم زد توو صورتش.  اونقدر محکم که مرد با صندلی افتاد زمین و ناله کرد.

شیطون همونطور که موهاش ریخته بود توی صورتش هیس بلندی کرد و با نیشخند گفت
"ها چیه؟ درد داشت نه؟!"

میز کمی دور تر ازشون دست به سینه ایستاده بود و نمایش و نگاه میکرد.

کرولی چند تا لگد به سینه ی مرد زد که...
"کرولی!معلومه داری چی کار میکنی؟!"