11. British bastard

187 51 10
                                    

صدای پیانو توی سالن پیچیده بود
پشت پیانوی بزرگ مشکی کوکی ش نشسته بود، سیگارش گوشه لبش آروم دود میشد.
چشماشو بسته بود تا بتونه تمرکز کنه و چیزی مزاحمش نشه.

همون طور که چشماش بسته بودن و غرق موسیقی بود صدای باز شدن در آسانسور و بلافاصله صدای افتادن یه چیز گنده روی زمین رشته ی افکارش رو پاره کرد.
چشماشو سریع باز کردو برگشت سمت آسانسور
یکم کج کج به چیزی که روی زمین افتاده بود نگاه کرد.
"What the fuck is that?!"

صدایی از پشت سرش گفت
"Yor gift!"
لوسیفر بلند خندید
"You British bastard!"
و برگشت سمت صدا

کرولی پاهاشو انداخته بود روی مبل و یه لیوان دستش بود. موهاش که دیگه تقریبا بلند شده بودن و از جلوی چشماش زد کنار و از لیوانش کمی نوشید.
"I'm a demon! I'm not bastard! YOU are!"
" technically I'm not bastard too!"
"Ha haaaa... you are the greatest bastard that I ever saw."

و هیس بلندی کرد و لیوانش رو سر کشید.
لوسیفر بحث شیرین حرومزاده بودن بیخیال شد و رفت سمت چیزی که افتاده بود زمین. در واقع قاتلی که قرار بود پیداش کننو الان بیهوش و دست و پا بسته با صورت افتاده بود روو زمین.

همون طوری که نیشش باز بود گفت
"Look at that little disgusting killer! Good job Anthony!"
کرولی چپ چپ به لوسیفر نگاه کرد
کمی از حالت دراز کش در اومد و به دستاش تکیه داد
" آنتونی چه کوفتیه؟!"
"فقط باید به اسم آدمیزادیت عادت کنم! توو پیدا کردن آدما به دردم میخوری!"

کرولی کلافه گفت
"YOU ARE THE SATAN! SOOOO... FOR YOUR SAKE, DON'T CALL ME LIKE THAT!"

لوسیفر که از قیافه ش معلوم بود گیج شده پرسید
"چطوری؟!"
"مث اینکه انگار من اون سوپر قهرمان آهن قراضه بازیافتی ام!"
لوسیفر خندید
"نه نگران نباش! فقط تویی دیگه! اونو پارسال توو فیلمشون کشتن!"
"عاااهاه."

"ببین من کاراشو برات انجام میدم که اینجا..."
حرف لوسیفر تموم نشده بود که گوشی کرولی شروع به زنگ زدن کرد. گوشی رو برداشت که جواب بده ولی تا اسم روی گوشی رو دید بلافاصله بلند شد نشست.
به اطرافش نگاه کرد تا یه جایی که مناسب تنهایی حرف زدن باشه پیدا کنه. چشمش به تراس افتاد.

سریع لیوانشو گذاشت روی میز و بلند شد و رفت داخل تراس.
لوسیفر ابروشو بالا انداخته بود و به رفتارای عجیب کرولی نگاه میکرد.

نفس عمیقی کشید و جواب داد.چیزی نتونست بگه تا از اونطرف خط صدا گفت
"کرولی؟!"
شیطون بلاخره زبونش باز شد
"Hey A..Angel!"
"Oh Crowley! How are you?!"
"I'm ok. How are YOU?"

فرشته نفس عمیقی کشید
"خدا رو شکر! من یکم....نگرانت بودم، خواستم بدونم در چه حالی!"
"همه چیز خوبه... ممنون."
"الان کجایی؟ سفرت چطور پیش میره؟"
"من L.A ام."
"لس آنجلس؟ آمریکا؟چرا اونجا؟"
"چطور؟!"

فرشته دست پاچه شد
"عههه...هیچی...فقط... خیلی تعریف خوبی ازش نشنیدم... فقط مراقب باش."
"اوهوم."
"میتونم بدونم کی برمیگردی؟"
"میتونم بگم همین الانم سفرم تموم شده."
"پس فکر کنم میبینمت، البته اگه خودت بخوای"
"اره! اره حتما... فقط الان نمیتونم بیشتر از این صحبت کنم!"
"اوه ببخشید، نمیخوام مزاحم شم، خداحافظ!"
"خدافظ."

شیطون با خودش فکر کرد تو مزاحم نیستی. مزاحم کس دیگه س!
و روی پاشنه پا برگشت و خیره شد به لوسیفر که به شیشه ی تراس تکیه داده بود و با یه لبخند ژکوند بهش زل زده بود.
"کی بود؟"
"همکار. از لندن زنگ میزد. "
"نمیدونستم توو لندن هم همکار داری!"

کرولی کلافه شده بود از دست لوسیفر. از تین اخلاقش متنفر بود. از اینکه خودشو قاتی همه ماجراها میدونه!
"نیازی نیس تو همه چیو بدونی و وقتی کسی داره حرف میزنه همه حرفاشو گوش کنی"
و از کنارش رد شد و رفت داخل. لوسیفر ام برگشت سمتش
"کرولی چرا نمیخوای قبول کنی من نگرانتم!"

"میدونی چیه؟! تو نگران من نیستی! تو نگران فایده هایی هستی که من واست دارم! من خیلی وقت پیش تصمیم گرفتم دیگه جزو بازی های مسخره ی تو نباشم. ممنونم بابت سرگرمی ولی بیشتر از این نمیتونم کمکت کنم!"

کرولی رفت سمت آسانسور تا بره پایین.
"من فقط میگم مراقب باش..."
و قبل از اینکه جمله لوسیفر تموم شه در آسانسور بسته شد.
لوسیفر آروم جمله شو تموم کرد.
"....با کی وقت میگذرونی!"

کرولی فقط دلش میخواست زود تر برگرده لندن...دلش میخواست زود تر فرشته رو ببینه! به خودش قول داده بود دیگه کاری نکنه که باعث بشه ازیرافیل معذب یا ناراحت بشه! با خودش قرار گذاشته بود پاشو فراتر از چیزی که الان هستن نذاره! نمیخواست از دستش بده....اینو مطمئن بود!

************
ترجمه

- این دیگه چه کوفتیه؟!
-هدیه ی تو!
-ای بریتیش حرومزاده!
-من یه شیطونم! حرومزاده نیستم! اون تویی!
-از نظر فنی منم حرومزاده نیستم!
-هاهاااا...تو بزرگ ترین حرومزاده ای هستی که من تا حالا دیدم!
....
-به این قاتل حال به هم زن کوچولو نگاه کن! کارت خوب بود آنتونی!
....
-تو خود شیطونی! پس.... محض رضای خودت منو اینطوری صدا نکن!

ALWAYS & FOREVERDove le storie prendono vita. Scoprilo ora