1. "IT'S GONNA BE OK"

296 62 3
                                    

{داستان جدید آوردم براتون😃}

1.where the hell are you angel?!
************

"یه دست لباس تمیز برات گذاشتم روی تخت...
فک کنم...دیگه برم بهتر باشه !"

شیطون توی خماری هیس بلندی کرد.

"فردا؟"
"

باششش"
"ساعت هفت؟"
"خوبه!"
"ریتز؟"
"بهتره!"
"پس... فردا میبینمت"

کرولی اوهومی کرد و وقتی فرشته رفت چشمش به در ی که پشت سرش بسته شد خیره موند
با گرمای آب یکم به خودش اومده بود

اونقدر میزان الکل توی بدنش زیاد بود که اصلا نفهمیده بود کی از اون بار شلوغه پر سر و صدا اومده خونه و کی فرشته کمکش کرده لباساشو در بیاره و بره داخل وان آب گرم تا کمی به خودش بیاد..

اونقدری الکل توی بدنش بود که نتونه خودش ترتیبشو بده! پس ازیرافیل تا خونه همراهیش کرده بود.

اینا فکرایی بودن که از سر کرولی توی چند ثانیه گذشتن و بعدش با خودش فکر کرد؛ هیچ کدوم از اینا رو تا الان متوجه نشده بود
زیر لب گفت
"فرشته ی همیشه نگران...."

بعد بینیشو محکم گرفت چشماشو بست و رفت زیر آب.

**************

انگشتاشو پشت سر هم روی میز میزد.
پاشو تند تند تکون میداد و هر چند ثانیه یه بار سرشو میچرخوند تا در ورودی رو چک کنه.

"گارسون!"
"بله اقا؟"
"ساعتو بهم بگو"
"هفت و نیم اقا"

کرولی با اشاره دست به گارسون فهموند که بره
گارسون هم سری تکون داد و دور شد.
"ااااااه!!! لعنت بهت انجل! "

فرشته هیچ وقت دیر نمیکرد و کرولی اینو میدونست، به هر حال خودشم یه موقعی فرشته بود.
کلافه دستی تو موهاش کشید و از پشت میز بلند شد. بدون اینکه جواب گارسون رو بده رفت سمت در رستوران و خارج شد.
سوار ماشین شد و راه افتاد به سمت کتابفروشی.

"آخه کدوم گوری گیر کردی ازیرافیل!"
...

ALWAYS & FOREVERHikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin