24. He is right

156 35 0
                                    

کرولی روی صندلی بزرگ قرمزش لم داده بود و یه دستش و زیر چونه ش گذاشته بود. موهاش درهم و لباسای تنش به هم ریخته بود.

به بطری شیشه ای خالی که روی میز بود و نور بهش تابیده بود خیره نگاه میکرد.
دل و دماغ هیچ کاریو نداشت...

فرشته اش آسیب دیده بود و اون هیچ کاری براش نتونسته بود انجام بده!

دلش میخواست بره ببینتش ولی شرمندگیش نمیذاشت. اگه تا قبل از اون نمی‌خواست به چشمای فرشته نگاه کنه الان دیگه نمیتونست.

اینقدر تو ذهنش با خودش درگیر بود که متوجه زنگ اپارتمان نشده بود. به خودش که اومد زیر لب غرغری کرد و از سر جاش بلند شد و رفت تا در و باز کنه.

وقتی در و باز کرد بهش خیره موند. بعد چند ثانیه انگار که بهش اکسیژن تازه رسیده باشه نفس عمیقی کشید.

فرشته روبه روش ایستاده بود و بهش خیره شده بود.
"بیام داخل؟"

خودشو جم و جور کرد.
"اوه، اره اره!"

راهش رو باز کرد تا بتونه بیاد داخل و بعد در و دوباره بست.

ازیرافیل چند قدم جلو تر رفت و هوای گرفته ی اپارتمان و داخل ریه هاش برد و بعد با قیافه درهمی برگشت و بهش نگاه کرد
"کرولیییی! بوی الکل!!!"

کرولی سرش پایین بود.
"چیزی نیس!"

"ما راجبش حرف زدیم! لطفا اینقد بهش فکر نکن!"
کرولی لحنش تند بود و با چند ثانیه قبلش خیلی فرق داشت، بهش اشاره کرد.

"نه! ما راجبش حرف نزدیم! چطور میتونم بهش فکر نکنم! اون اتفاق افتاده و من نبودم و تو
هنوزم نگفتی کی اون کار و کرده..."

فرشته گفت
"Crowley!"
"Whot?"

بهش نگاه کرد و آروم گفت
"اینجام که بهت بگم!"

شیطون چیزی نگفت و بهش خیره شد. حس کرد بلاخره ممکنه بتونه کاری بکنه، یا شایدم این فقط خشمی بود که یه دفعه دوباره مثل آتیش گر گرفته بود و فقط میخواست سر مسبب ش خالی بشه.

با خودش فکر کرد، فقط خدا میتونه نجاتش بده! فقط باید صبر میکرد تا فرشته اسمش و بگه، ولی یه چیزی ته دلش و میلرزوند، اسمی که لوسیفر بهش گفته بود...

فرشته رفت سمتش و بازوشو لمس کرد.
"کرولی! بشین لطفا."

شیطون بدون توجه به حرفش گفت
"تو خوبی؟"
"من...بهترم! بیا بشینیم!"

ازیرافیل تقریبا اونو دنبال خودش کشید و روی صندلی نشوندش و خودش روبه روش نشست.
با شک زمزمه کرد
"تو..."

که کرولی نذاشت جمله ش تموم بشه
"اره من آماده ام!"

"پس فقط بهم گوش کن!"
نفس عمیقی کشید و ادامه داد
"از قبل از سقوط چی یادته؟"

ALWAYS & FOREVERМесто, где живут истории. Откройте их для себя