hop 3

248 61 61
                                    

تیغ را روی ساعدت می‌کشم.

ادای گریه در می‌آوری.

کولی بازی می‌کنی.

جیغ می‌زنی مرا دوستم نداری.

محو صدایت می‌شوم.

- دوسِت دارم.

+ دوسِت دارم.

آخرین خراش را روی پوستت می‌نشانم.

پودر ها را رویشان می‌ریزم.

انگشتانت لای انگشتانم می‌لغزند.

لب‌هایمان وصله می‌خورند به جانِ یکدیگر، خیس، خیس.

پشت پلک‌هایت را لمس می‌کنم.

حرکت مردمک‌هایت سر انگشتانم را نوازش می‌کنند.

تن‌هامان می‌لولند.

می‌لولند و می‌لولند.

تن‌هامان سُکنا می‌گیرند لای یکدیگر.

با چشمان باز رویا می‌بینیم.

تو ساحره‌ی منی، ساحره‌ی زیبای من.

مغز هایمان از حصار استخوانی‌شان بیرون زده‌اند و در حال پروازند.

من را ببر.

من را همراه خود به ناکجا ببر‌.

من را در کناره‌ی مغز هایمان لای ابر ها ببر و برقصان.

من را ببر‌.

Losing Mage [ZOUIS]Where stories live. Discover now