hop 20

98 44 7
                                    

چهار بار از کمپ‌های ترک اعتیاد عذرم را خواسته‌اند.

می‌دانی؟ به ماده‌ی خاصی اعتیاد ندارم.

به احساس پرواز اعتیاد پیدا کرده‌ام.

و تویی که خانه‌ام بودی، خانواده‌ام.

نمی‌توانند درمانم کنند.

می‌گویند چیزی برای درمان نیست.

اما هست.

تو می‌گفتی هست.

چند پزشک و پرستار آورده‌ام بالای سرم.

درمانم می‌کنند.

صبح‌ها بلند می‌شوم.

تا ساعت دوازده به کار های شرکت‌هایم می‌رسم و بعدش بستریِ خانگی می‌شوم.

چهار ساعت هم شب‌ها صدای تو را گوش می‌دهم.

خوب می‌خوانی.

موزیک‌هایت، ملودی‌هایت، لیریکسشان، صدایت، صدایت، صدایت...

تو خوب می‌خوانی، تو "ما" را می‌خوانی.

خبری از تو ندارم.

فقط منم و بیماریِ لاعلاجم و صدای تو.

دلم برایت تنگ است.

خبری از تو ندارم.

Losing Mage [ZOUIS]Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ