_هزا؟؟
هري سرشو از روي زانوهاش بلند كرد: برو ميخوام تنها باشم
ليام كنار هري نشست: كي انقدر غريبه شديم كه باهام حرف نمي زني
هري بدون اينكه با ليام ارتباط چشمي برقرار كنه گفت: مسئله اين حرفا نيست من فكر ميكردم كينه ي من و زين تموم ميشه ولي ...
_نگو كينه ي من و زين بگو كينه ي من نسبت به زين. تا اونجايي كه من ميدونم زين يه هفتست كه كاملا بي هوشه
+تعجب نمي كنم كه ازش دفاع ميكني. تو اونو دوست داري .
ليام دستشو روي زانوي هري گذاشت: يه سوال ازت بپرسم راستشو ميگي؟
هري با كلافگي گفت: تورو خدا چرت نگو كه اصلا حوصله ندارم
ليام لبخند زد: اگه يكي باعث مرگ لويي بشه چيكار ميكني؟
هري احساس كرد جريان برق ضعيفي بهش وصل شده: يعني چي؟ معلومه كه ميكشمش
ليام لبخندشو پر رنگ تر كرد: حتي اگه اون ادم دوستت باشه؟
+حتي اگه خدا باشه منظورت چيه؟
ليام بي پرده گفت: لويي باعث مرگ تايلر شد اين چيزيه كه خودشم قبول داره ولي زين نكشتش درسته؟
هري ناباور به ليام نگاه كرد: داري از اون عوضي دفاع ميكني؟ليام سرشو به نشونه ي مخالفت تكون داد: نه من هنوزم معتقدم نه زين عاشق تايلر بوده نه تايلر . ولي حداقل توي اون موقعيت زين فكر ميكرده لويي باعث مرگ تايلره و بيا صادق باشيم هزا. واقعا تقصير اون بود.
+ يادت رفته زين چه بلاهايي سر لويي اورد؟
_يادم نرفته هزا ولي به اونم حق بده. يه لحظه به عنوان يه ادم بي طرف نگاه كن. كسي كه مثل برادرته باعث مرگ معشوقت ميشه تو چيكار ميكني؟ ميگي عيب نداره؟
+خب ... خب من...
_ گوش كن هز. لويي حالش خوب نيست و ما همه ميدونيم چه قدر به زين وابستست و دوسش داره. لويي بهش شوك وارد شد و حالش بد شد با اينكه زين اصلا اونجا نبود كه بخواد مقصر باشه . من ميفهمم چي ميگي. وقتي زينو توي اون وضعيت ديدم لوييو مقصر ميدونستم ولي بعدا فكر كردم كه چه قدر كارم احمقانه بوده. هرچند هنوزم نميتونم كاملا فراموش كنم . ولي خودمم ميدونم كه لويي نميخواست زين به اين حال بيوفته پس تقصير اون نيست. يه لحظه به اين فكر كن كه تو احساس كردي ممكنه لويي رو از دست بدي و ارزو كردي كاش زين بميره. ولي تايلر واقعا مرد. حالا به نظرت رفتار زين خيلي دور از انتظاره؟
+ من اخرين ادميم كه توي جمع شما اهميت دارهليام هري رو توي بغلش كشيد: اصلا همچين چيزي نيست. لويي كه يه عاشق بدبخته تكليفش معلومه. منم كه بهترين دوستتم . نايل كه مدام نگران توعه كه درست غذا بخوري و حالت خوب باشه. زين هم كه خب لازمه ياد اوري كنم هرچي داشته به نام چهار تامون كرده؟ اگه بهت اعتماد نداشت اينكارو ميكرد؟
+حالم خوب نيست ليام
_حق داري تا لويي خوب نباشه تو هم نيستي. درست مثل من. ولي بيا به اين فكر كنيم كه وقتي زين برگرده لويي بهتر و بهتر ميشه. ديگه لازم نيست از اينده بترسيم چون كسي دنبالمون نيست. هيچ خطري تهديدمون نميكنه ميتونيم با ارامش زندگي كنيم و عضو هيچ سازمان به فاك رفته اي نيستيم.
+ تو خيلي خوبي ليام اميدوارم زين لياقتتو داشته باشه.
_زين لياقت كل دنيارو داره. اون قوي و محكمه هزا يه حمايت گر معركست. ولي ازش انتظار نداشته باش بتونه احساساتشو بروز بده چون كسي نبوده كه ازش ياد بگيره.
+كامان لي مگه كسي به من ياد داده؟ منم پدرم مجبورم كرد مواد بفروشم تا اون با خيال راحت الكل بخوره و ول بچرخه. اخرشم مرد ولي من موندم توي اون باند لعنتي . البته از حق نگذريم من بيشتر به خاطر لويي عضو مافيا شدم وگرنه كسي به من ياد نداده چه جوري محبت كنم.
_اشتباه ميكني. لويي تورو دوست داره . بي نهايت زياد.اون به زبونش مياره و ابراز ميكنه. لويي به اندازه ي دنيا به تو عشق و توجه ميده ولي زين چي؟ پدرش كه گفتن نداره مادرشو توي سن كم كشتن. اون تايلر حروم زاده هم كه ظاهرا فقط به خاطر پول باهاش بوده. هركسي هم كه جاي زين بود دور خودش ديوار ميكشيد و محبتو پس ميزد. حالا هم اين بحثو ول كن پاشو بريم پيش دوست پسرت منم برم بيمارستان ببينم اوضاع از چه قراره
هري لبخند زد و از جاش بلند شد: تو هم داري ميري پيش دوست پسرت ديگه نميري پيش عمه ي من كه ...
ليام ترجيح داد چيزي در اين مورد نگه و دستشو پشت هري گذاشت: بسه استايلز خودتو لوس نكن