چپتر سیزده : زیادی بازیگوشی کردیم!

282 36 38
                                    


النا کلا رفته بود تو نخ میو. احساس میکرد رابطه ی میوگالف یجوریه، ولی نمی دونست چجوری. واسه همین سعی کرد به گالف نزدیک بشه تا داستان رو بفهمه. 

گالف و میلد تو سلف شرکت بودن و داشتن غذا میخوردن. امروز اضافه کاری داشتن و ظهر خونه نمیرفتن. 

النا:سلام پسرا، خوبین؟ میشه اینجا بشینم؟ 

میلد:بله حتما. 

النا:گالف تو کارت خیلی سخته، میدونی کار کردن با رئیس بزرگ واقعا حوصله و جرات میخواد، تا الان هرچی کارآموز واسه این بخش اومدن، اخلاق جناب رئیس رو نتونستن تحمل کنن. تو خیلی ظاهرا صبوری؟ 

گالف:خوب... می.... یعنی جناب پی میو، خیلی جدیه و منظم ولی خوب وقتی کارت رو درست انجام بدی که باهات کار نداره. 

النا:جداً،پس تو کارت رو خیلی خوب انجام میدی که اینقدر ازش راضی هستی. شیطون نکنه زیرآبی میری و یه کارایی می کنی که ازت راضیه؟ 

گالف یه لحظه جا خورد، همون موقع النا خندید و گفت:وای قیافشو، بابا شوخی کردم. 

النا از بعد دیدن عکس العمل گالف، مطمئن شد حدسش درسته.پس تصمیم گرفت که یکم با گالف صمیمی بشه ته توش رو خوب دربیاره. 

اون به عناوین مختلف با گالف حرف میزد و سوال میپرسید ولی یجوری بود که گالف حس بدی نداشت. 

ده روز بعد... 

میو امروز بخاطر یه بازدید، دیرتر اومد شرکت. وارد سالن شد و صدای خندیدن و صحبت دو نفر رو شنید، نزدیک شد و دید گالف و النا مشغول خندیدن هستن. یه سلام کلی داد و رفت تو دفترش. گالف از نوع سلام میو، فهمید که میو یه چیزیش هست. پس سریع صحبتش رو تموم کرد و به یه بهانه رفت تو دفتر. 

گالف در حال بوسیدن صورت میو:سلام عشقم، صبحت بخیر. نمی دونی از دیروز تا حالا چقدر دلم برات تنگ شده. 

میو چرخید و لبای گالف رو بوسید،گفت:تو با این دختره آشنایی؟ 

گالف:النا؟ نه جدیدا با هم دوست شدیم. چطور مگه؟ 

میو نمی خواست بگه که النا روش کراش داره و حسادت گالف رو تحریک کنه ولی از طرفیم میترسید اون یه کرمی بریزه، پس گفت:عزیزدلم، بنظرم زیاد باهاش صمیمی نشو، کارنامه ی خوبی نداره، من دوست ندارم باهاش بپری. باشه عزیزم،همون جوری مثل قبل باش. 

گالف:یعنی تو میگی دختر خوبی نیست؟ بهش نمیخوره. فکر کنم باز تو حسودیت شده، دقت کردی من با هر کی حرف میزنم تو بمن گیر میدیا. 

میو از پشت میزش بلند و شد و نشست رو مبل و گالف نشوند رو پاش. شروع کرد به بوسیدن گالف. ولی یکم که ادامه داد، گالف خودشو کشید عقب. 

معشوقهWhere stories live. Discover now