چپتر چهار: عشق قراردادی

299 33 3
                                    

صبح روز بعد...

میو و مکس، تو راه دفتر...

میو:به به می بینم که بعضیا زیادی شنگولن؟ چه خبره، دیشب خوش گذشت؟

مکس با لبخند:بله بله، داداش لوست، دیشب بدون نق و نوق، بهم کلی حال داد. تازه در کمال تعجب از کادوش خوشش اومد و غر نزد که چرا برنامه خاصی براش تدارک ندیده بودم. ظاهرا سرش به جایی خورده بود.

میو:خیلیم دلت بخواد، لطف کردیم و داداشم رو بهت تقدیم کردیم. 😜😜

مکس:حالا ما رو ولش کن، تو چه خبر، یجوری هستیا؟ جنی حتما حسابی از خجالتت در اومده؟

میو:آره، حسابی تزئین کرده بود و سورپرایز باحالی درست کرده بود، ولی من نتونستم خیلی لذت ببرم، یه اتفاقی افتاد قبل خونه رفتن که فکرم کلا درگیرشه.

مکس:چیشده؟!!

میو کل داستان شب قبل رو برای مکس تعریف کرد. مکس داشت از تعجب شاخ در میاورد و  باورش نمیشد کسی بتونه اینقدر جرئت به خرج بده و به میو یه همچین اعترافی بکنه.

مکس:حالا میخوای چکار کنی؟

میو:هیچی، منکه بچه نیستم که دست و پام واسه همچین چیزی بلرزه،قطعا بروی خودم نمیارم که اتفاقی افتاده، اینجوری منصرف میشه.

مکس:امیدوارم.

همون روز، خونه ی گالف...

با اینکه گالف کل شب داشت خواب سکس با میو رو میدید و طبق معمول لباسش کثیف شده بود، ولی امروز برعکس همیشه، با خوشحالی از خواب بیدارشد و دوید سمت حموم، انگار یه بار بزرگ از رو دوشش برداشته شده بود، به دیکش نگاه کرد.

گفت:" دیگه چیزی نمونده عزیزم، بالاخره به آرزومون میرسیم😀😀"

تو راه رفتن به شرکت،با اشتیاق ماجرای شب قبل رو برای میلد تعریف کرد.

میلد هم همش میگفت: احمق، تو چطور با خودت فکر کردی که رئیس این پیشنهاد بی شرمانه رو قبول میکنه.

گالف هم فقط می گفت: راضیش می کنم، من می تونم. من تصمیم گرفتم و حتما از پسش برمیام. هر آدمی یه رگ خوابی داره.

تق تق...

گالف با لبخند:سلام قربان، می دونم هنوز ناهار نخوردین،براتون غذاتون رو آوردم.

میو:فکر کنم ما دیشب حرفامونو زدیم. من غذا نمی خورم.برو بیرون.

گالف با اینکه ناراحت شد ولی خم به ابرو نیاورد و غذا رو گذاشت و رفت.

فرداصبح...

گالف:قربان صبح بخیر، مدارکی که خواستین رو، من آوردم و این گلم مال شماست.

میو:این مسخره بازی رو تموم کن، برو بیرون.

سه هفته به این شکل گذشت، گالف هر روز مصمم تر از روز قبل میشد و میو از این پشتکار گالف متعجب بود. ولی اهمیت نمی داد.

معشوقهOpowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz