چپتر بیست و یک : ماه عسل!

355 39 34
                                    

از فرودگاه اومدن بیرون و رفتن هتل.

یه مجموعه ی ویلایی خیلی زیبا کنار ساحل. گالف محو زیباییش شده بود. از خوشحالی بالا پایین می پرید و تند تند حرف میزد. میو به این حالتای گالف فقط می خندید و حسابی کیف میکرد.


بالاخره بعد کلی چرخ زدن تو محوطه، رفتن داخل لابی و کاراشون انجام شد و رسیدن به اتاقشون. خیلی زیبا بود.به خواست میو، با گل و شمع تزئین شده بود.


میو در اولین فرصت، یه پیام برای دو تا مامانا فرستاد و گفت که رسیدن و ازشون خواست اگه بکا بی تابی کرد به خودش خبر بدن نه گالف، چون گالف بی تاب تر از اون میشه و سفرشون خراب میشه.


گالف خیلی خوشحال بود، این اولین سفرشون با میو بود. رفت پشت پنجره و محو تماشای دریا شد.

Ups! Tento obrázek porušuje naše pokyny k obsahu. Před publikováním ho, prosím, buď odstraň, nebo nahraď jiným.

میو رفت سمت گالف،از پشت بغلش کرد و بوسیدش

Ups! Tento obrázek porušuje naše pokyny k obsahu. Před publikováním ho, prosím, buď odstraň, nebo nahraď jiným.

میو رفت سمت گالف،از پشت بغلش کرد و بوسیدش. باهم به غروب آفتاب نگاه کردن.

میو:عشقم،اینجا رو دوست داری؟

گالف:خیللیییی، عالیه، واقعا خوشحالم...

میو:لطفا بغض نکن دیگه عشقم.

بعد گالف رو چرخوند و شروع کرد به بوسیدن لبش. گالفم که انگار منتظر بود، سریع دهنش رو باز کرد و گذاشت زبون میو وارد بشه. یه بوسه ی شدید و طولانی بود. حسابی زبوناشون همدیگرو لمس کرد و غرق لذت شدن.

معشوقهKde žijí příběhy. Začni objevovat