چپتر بیست : شروع دوباره!

356 39 19
                                    

گالف چون این چند روز آخر خوب نخوابیده بود، یکم که راه افتادن، تو ماشین خوابش برد. میو برگشت و با لبخند نگاش کرد. خیلی از این حالت گالف خوشش میومد. بالاخره رسیدن دم در. میو پیاده شد و گالف رو آروم صدا زد ولی بیدار نشد، پس بغلش کرد و بردش تا اتاق خواب، گذاشتش روی تخت.

گالف آروم چشاش رو باز کرد و به دور و برش نگاه کرد:وای من کی خوابیدم؟

میو:عزیزدلم، تو راه خوابیدی، الانم بغلت کردم و اومدیم تا اتاق.

گالف حسابی هیجانزده شد و گوشاش از خجالت قرمز شد، انگار اولین بار بود که میو بغلش کرده بود، حسش فرق داشت، حالا مردش از روی عشق باهاش ازدواج کرده بود و باهاش بود، رابطه اشون علنی بود. همه اینا خیلی براش جذاب بود.

میو بعد گذاشتن گالف رو تخت، بلند شد و رفت سمت در.

گالف با یکم ترس:کجا میری؟

میو:میرم گوشیم رو از ماشین بیارم.

گالف فکر میکرد شاید میو بازم بره، گفت:نه نرو، صبح برش دار، لطفا.

میو اومد طرفش،آروم کنارش نشست، گفت:خوب خوب، باشه، نترس، من جایی نمیرم، اصلا ولش کن، حالا خانومی بگو ببینم، الان خوشحالی؟

گالف با لبخند:بلههههه.

میو نوازشش کرد و صورتش رو آروم بوسید بعد گفت:فکر کنم خسته ای، بهتره لباسامون رو عوض کنیم و بخوابیم.

گالف با ناز و آروم:بخوابیم؟!.... نه....نمی خوام.... یعنی میگم که چرا اینقدر زود بخوابیم..... یعنی... من یه چیزی می خوام.

میو:تو جون بخواه، چی میخوای بگو برات بیارم، نکنه گرسنته؟

گالف با خجالت:نه... من.... من... در حالیکه دستش رو برده بود سمت دیک میو، اینو می خوام.

میو لبخند زد:ای شیطون... می بینم که دلت بازی میخواد.باشه قشنگم، منم بدم نمیاد.

میو گالف رو آروم دراز کرد رو تخت و اومد روش، شروع کرد به بوسیدن لبای گالف و آروم زبونش رو برد داخل و شروع کرد به لیسیدن زبون و لبای گالف، هر دو داغ شده بودن و داشتن سخت میشدن.

میو گالف رو آروم دراز کرد رو تخت و اومد روش، شروع کرد به بوسیدن لبای گالف و آروم زبونش رو برد داخل و شروع کرد به لیسیدن زبون و لبای گالف، هر دو داغ شده بودن و داشتن سخت میشدن

Rất tiếc! Hình ảnh này không tuân theo hướng dẫn nội dung. Để tiếp tục đăng tải, vui lòng xóa hoặc tải lên một hình ảnh khác.
معشوقهNơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ