همون شب، ساعت ده...
گالف زنگ زد به میلد و بهش گفت: بیا بریم بار نوشیدنی بخوریم.
با هم رفتن، گالف از روی لجبازی و عصبانیت شروع کرد به نوشیدن و نوشیدن،....میلد هم هر کاری میکرد، نمی تونست جلوشو بگیره، حسابی مست شده بود. میلد گالف رو با تاکسی رسوند به لابی برج ولی چون مادرش تماس گرفته بود و عجله داشت بالا نبردش.
گالف خودش رفت تو آسانسور و تلو تلو خوران، رسید به در آپارتمان، کارت رو درآورد ولی چون خیلی مست بود،هر چقدر تلاش کرد، رمز در یادش نیومد.
موبایلشو درآورد و از رو اجبار، به میو که تنها شماره ی رو صفحه اش بود، زنگ زد، حداقل ده بار زنگ زد ولی میو جواب نداد.
گالف در حال مستی دم در نشست، شروع کرد به گریه کردن و با خودش:"خیلی بدی، خیلی بد... من عاشقتم، من بهت گفتم دوستت دارم، ولی تو با زنت رفتی، من از اون چی کم دارم.... هق.... هق"
اینقدر گیج بود که نای برگشتن به لابی نداشت و کم کم همونجا خوابش برد.همون شب، خونه ی مادر و پدر میو...
مکس خسته و کوفته بعد از کار طولانی برگشت خونه. همه خواب بودن ولی اون امیدوار بود که تول بیدار باشه. یه هفته ای بود که تول اجازه نداده بود مکس بهش دست بزنه و حالا بعد شنیدن حرفای میو حسابی حشری بود و به همسرش نیاز داشت.
در اتاقشون رو باز کرد و دید تول لباس خوابش تنشه و نشسته رو تخت و منتظرشه. حسابی خوشحال شد، سریع پرید رو تخت.مکس در حال ناز کردن تول با خوشحالی:عشقم هنوز نخوابیدی؟ منتظرم بودی؟
تول با اخم:چرا اینقدر دیر اومدی؟
مکس:عزیزم کارم طول کشید، راستی رفتم نمونه دادم و پرونده تشکیل شد.
تول با لبخند:واقعا؟! مرسییی عزیزم. بعد گونه ی مکس رو محکم بوسید. همین یه بوسه کلا مکس رو دگرگون کرد.
مکس با حالت ملتمسانه:عشقم میشه امشب انجامش بدیم؟ خیلی این هفته بهم سخت گذشته.
تول:تقصیر خودته، وقتی بهت میگم برای من مهمه باید بهش اهمیت بدی.
مکس:عزیزم این موضوع اینقدر پیچیده نیست، چرا بزرگش می کنی؟
تول با عصبانیت:صد بار گفتم برام مهمه، مالِ من بودنش مهمه، وقتی نمی خوای بفهمی نتیجه اش اینجوری میشه. الانم خوابم میاد نمی خوام.
ESTÁS LEYENDO
معشوقه
Fanficبعضی اوقات، وقتی زیادی از عشق فاصله می گیری و باورش برات سخته، مطمئنی خیلی محکمی و نمی لغزی، یه اشاره ممکنه همه چیز رو عوض کنه.... کاپل:میوگالف/مکس تول ژانر:درام/عاشقانه/بی ال رده سنی:بزرگسال روزهای آپ : یکشنبه، سه شنبه، پنجشنبه