𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟔

2.1K 315 60
                                    

6

+هیونجین؟؟؟

هیون با صورت عرق کرده و موهای خیس حسابی جذاب ب نظر می‌رسید ولی..

"هی صبر کن ببینم..عرق؟؟ خونن؟؟؟"

+چیکار کردی..؟

با عصبانیت دستمو کشید و وقتی از کافه خارج شدیم محکم پرتم کرد ی سمت..یکمی چشمام سیاهی رفت ولی بعد چندبار پلک زدن بلاخره درست شد‌‌‌‌..

+چ مرگتههههه چرا هلم میدی دیوونه

بدون توجه ب حرفم با صدای بلندی داد کشید:

_منتظر کدوم خری بودیییییی

"خدایا چرا مردم نمیفهمن نباید سرم داد بکشن؟؟؟"

+فک کنم خودت میدونستی عاقای هوانگ:)

لباسمو گرفت تو مشتش و محکم منو ب سمت خودش کشید.

_الان آروم ارومم توت فرنگی..ی بار دیگ سوالمو میپرسم و توهم جواب میدی!منتظر کدوم خری بودی؟

+منتظرچانگبین بودم خوب شد؟؟ خیالت راحت شد؟؟؟

صورتشو اورد نزدیک صورتم و با صدای عصبی لب زد:

_یک بار دیگ توت فرنگی..یکبار دیگ اسم چانگبین رو از دهنت بشنوم..قول میدم بکشمش..امیدوارم از صورت خونیم فهمیده باشی چقدر جدیم!

لباسمو ول کرد و من با ترس چند قدم عقب رفتم..

"اون کی بود ک اینطوری باهام رفتار میکرد؟"

"زندگی من چ ربطی ب اون داره؟"

"یعنی تا آخر عمرم باید همچین زندگی داشته باشم؟"

"با زور؟"

+هرغلطی میخوای بکن..برام مهم نیست!

بی توجه ب صدا کردناش ب پاهام سرعت بخشیدم و تونستم ازش دور بشم..
سرم حسابی درد میکرد و گیج میرفت و دونه دونه اشکام جاری میشدن.

+هی..ب نظرت..من لیاقت ی زندگی..خوب رو..ندارم؟

دختر بیچاره هنگ کرده بود و خیره ب صورت بی روحم لب زد:

×چرا..این..سوالو..می...پرسی؟

حوصله جواب دادن بهش رو نداشتم و اصلا هدفم نمیدونم چی بود ک ازش پرسیدم..
ب راهم ادامه دادم و اصلا نمیدونستم ب کجا میرسم.
و برامم مهم نبود!
بلند بلند هق هق میکردم و توجه بقیه ب سمتم جلب میشد ولی هیچکس ب پسری مث من اهمیت نمی داد!!
خسته شدم و نشستم رو زمین..مثل همیشه سرمو رو زانوهام گذاشتم و اشک ریختم.
هوا تاریک شده بود و کسی حواسش ب من نبود..پس..اشکال نداشت اگ یکمی با خودم حرف میزدم؟

+بعضی وقتا هیچکس درکت نمیکنه..اینکه چقدر تنهایی..چقدر درد داری..و فقط..مث..ی..رباط..حرفاشونو..تکرار‌‌..میکنن..اونا..‌
تظاهر میکنن..ک..ب فکرتن..چرا هیچکس نمیفهمه من چقدر تنهام؟؟؟؟
ن مادری دارم..ن کسی ک عاشقم باشه..هیچکس رو ندارم..هیچکس نیست درکم بکنه..هیچکس نیست حرفای منو بفهمه..اینکه از روی اجبار بری جایی..اینکه..(داد کشیدم) یکی همش بهت زور بگههههه
خسته شدم..از این زندگی خسته شدم!

𝐌𝐲 𝐏𝐢𝐧𝐤 𝐜𝐡𝐨𝐜𝐨𝐥𝐚𝐭𝐞'Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang