𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟐𝟗

1.2K 156 82
                                    

29

×فلیکس..بیدارشو..من گشنمه

+برو..پیش کوک..

×باشه

.............

بدون اینکه چشمامو باز کنم با خودم شروع کردم ب حرف زدن:

+ساعت چنده؟ چقدر خوابیدم لعنتی!

+اخ بدنم..

+نمیتونم چشمام رو باز کنم..

×ساعت یک ظهره بیدار شو دیگ

+ایییییییییی

×چیشدی؟

+ترسیدم عوضی..اومدی تو صورتم انتظار داری نترسم؟اخ کمرم..لعنت بهت..

×ب کجا خورد کمرت؟

+اخ..افتادم پایین دیگ..

+فقط میخوام ی روز مث ادم بیدار شم..یا هیونجین باعث میشه بیوفتم یا میترسم بیدار میشم حالا هم ک تو..

×باشه باشه..

+کارم داشتی؟-_-

×من فقط..دیشب ی سری چیزا تو خواب و بیداری دیدم انگار..

تخت رو مرتب کردم و پرسیدم:

+چی دیدی؟

یکم مکث کرد و گفت:

×خواب دیدم..

+خب؟

×دارم تورو میکنم

بالش رو محکم زدم تو سرش و گفتم:

+زهرمار..منو بگو فک کردم چی میخوای بگی..

چان بین خنده هاش گفت:

×لامصب..کون‌..خوبی..داشتی..

+خفه شو..

دوباره خندید و گفت:

×توهم بی جنبه نباش دیگ..داشتم شوخی میکردم..

نگاه تندی بهش کردم ک ادامه داد:

×ی چیزای عجیبی دیدم..همش هم با تو بودم..یا تو اتاقت بودیم..منو بغل میکردی یا گریه میکردی یا عصبی بودی..تو مدرسه باهم بودیم..توی جنگل بودیم..هیونجین هم بود..دامن پوشیده بود..حتی لینو هم بود..ی مرد نسبتا پیر هم یادم میاد..عاقای لی صداش میکردن..

+خب خیلی خوشحالم کم کم داره حافظت برمیگرده..و اون عاقای لی بابای من بود..

×اوه..باید حدس میزدم..

+خیلی گشنمه..تو چیزی خوردی؟

×اره

+باشه..من میرم پیش کوک همینجا بمون لطفا..همش میترسم بری جایی

×ن نگران نباش..

+فاک گوشیم رو خونه جا گذاشتم؟

+هایشش

............

+هایش..چقدر چسبید..

+چان؟

𝐌𝐲 𝐏𝐢𝐧𝐤 𝐜𝐡𝐨𝐜𝐨𝐥𝐚𝐭𝐞'Where stories live. Discover now