𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟏𝟗

1.1K 188 142
                                    

19

"فلیکس"

×بله؟

+میشه بیام داخل؟

×بیا تو..

در و بستم و رو تخت نشستم.

×چیکارم داری؟

+نونا..من..میخواستم..بازم..بریم بیرون:(

×باشه کوچولو..ولی امشب نمیشه..شنیدم فردا لارا میخواد چند روزی بره خارج از شهر و خب؟ ما میتونیم بریم بیرون.

+اوه..چرا ب من نگفت؟

×ب منم نگفت..خودم فهمیدم؛)

+اوه..خب..پس من میرم مسواک بزنم و بعدش بخوابم ک صبح زود بریم بیرون^-^

×شب بخیر بیبی بوی!

+هایش..اون کلمه بدیه ایح..

نونا خنده بلندی کرد و در رو بستم.
بعد از اینکه مسواک زدم لباسامو در اوردم و رفتم زیر پتو.

+دلم برای زندگی قبلیم تنگ شده!

............

صبح با برگه کوچیکی روی میزم ک روش نوشته شده بود:

"پسرم من ی چند روزی میرم خارج از شهر.با هیونا وقت بگذرون ولی فکر فرار یا رفتن بیرون از خونه و تفریح از سرت نگذره"

مواجه شدم و اصلا اهمیتی بهش ندادم.

+میتونی ی استایل خفن امتحان کنی؛"

فیش نت و تیشرت گشاد مشکی پوشیدم.
بوت های مشکی پاشنه داری پام کردم و آرایش مشکی!
چوکر مشکی دور گردنم انداختم و از اتاق خارج شدم.

+نوناااااااااااا...من حاضرم..

×اوه پسر..چقدر هات شدی

+عام..مرسی؟

×ن بیبی..باید بگی.."اره نونا..من ی بیبی کردنی ام"

+ن باید بگم "نونا تو خیلی بی ادبی"

..........

+نوناااااااااااااا چقدر هوا خوبه..

×اره..بیا برو دوتا نوشیدنی بگیر..نونا خستس..

+چشم..عام..یکم میترسم..

×نترس کوچولو..فقط بگو "سلام من ی سفارش داشتم" و اسم چیزایی ک میخوای رو بگو!

+باشه..امیدوارم خوب پیش بره

با استرس وارد کافه تقریبا کوچیک شدم و منتظر وایستادم.بعد از اینکه نوبتم شد خیلی سریع سفارش دادم و بعد چند دقیقه آماده شد.
نمیدونم چیشد ک یهو یکی بهم برخورد کرد و باعث شد نوشیدنی ها بریزه رو زمین و یکمی رو لباسم.

+اوه‌..من واقعا متاسفم..تقصیر من بود.

×ن من معذرت میخوام..عجله داشتم و ندیدمت..اوه خدای من لباست کثیف شده..ببخشید

𝐌𝐲 𝐏𝐢𝐧𝐤 𝐜𝐡𝐨𝐜𝐨𝐥𝐚𝐭𝐞'Where stories live. Discover now