21
"فلیکس"
چشمام رو آروم باز کردم و با صورت هیونجین مواجه شدم ک خیره شده بود بهم.
"لعنت بهت..اونطوری نگاه نکن!"
_صبح بخیر توت فرنگی..
+ص..صبح..بخیر..
_نمیخوای بوس صبح بخیر بهم بدی؟
گونه ها داغ شدن و هیونجین سرشو آورد پایین.لباشو رو لبام گذاشت و محکم بوسید.
بدنم لرز شدید گرفته بود و هیونجین هم کاملا روم دراز کشیده بود.
مث همیشه محکم و وحشیانه می بوسید و باعث میشد دلم ب هم بپیچه..
لبامو از هم فاصله دادم و فوری زبونشو فرستاد داخل.
اهی کشیدم و موهاشو چنگ زدم.+وات..مشکی..و..کوتاه؟
اما هیون بی اهمیت گردنمو گاز گرفت ک دوباره پرسیدم:
+چ..را؟
از گردنم جدا شد و در حالی ک لباسمو میزد بالا گفت:
_من دیگ اون پسر 18 ساله نیستم توت فرنگی..الان 29 سالمه..و میبینی ک..ووبین تمام شرکت رو سپرده ب من! و منم دیگ باید عوض میکردم استایلمو ن؟
+لعنتی تو فقط بیشتر هات شدی..
نیشخندی زد و لباسمو در اورد.
با دیدن بدنم لبخند تلخی زد و استخون های بیرون زدم رو لمس کرد._چقدر لاغر شدی توت فرنگی..
دستشو گذاشتم رو قلبم و گفتم:
+مهم نیست..مهم اینه ک هنوز برای تو می تپه!
سرشو آورد جلو و بوسه ای روی قلبم گذاشت.
_صداش رو دوست دارم..
دستمو توی دستاش قفل کرد و بوسه ای ب سینم زد.
آروم زبونش رو روی نیپل سفت شدم کشید و ناخودآگاه ناله ای کردم."لعنت بهت..فاک"
با پوزخند لمسش کرد و محکم فشارش داد.
ب نفس نفس افتاده بودم و مطمئن بودم گونه هام حسابی قرمز شدن.
نیپلامو گاز گرفت و مکید.×آپا..ایح..
ب پسر کوچولو و مو بلوند ک سریع صورتشو برگردوند خیره شدم و سر هیونجین رو جدا کردم.
آروم گفتم:+این کیه؟
_نیکی میتونی برگردی..
پسر با خجالت صورتشو برگردوند و گفت:
×اپا داشتی چیکار میکردی؟
+اپا؟؟
_من ی توضیح باید بهت بدم لیکس..لورن..زن منه..و نیکی..پسر من!
+چی..تو..زن..و..بچه..داری؟
_هی عصبانی نشو هنوز مونده..
+حرف نزن هیون..من..این همه مدت..تو ی خونه لعنتی حبس بودم و تو اینجا داشتی با زن و بچت خوش گذرونی میکردی؟
VOUS LISEZ
𝐌𝐲 𝐏𝐢𝐧𝐤 𝐜𝐡𝐨𝐜𝐨𝐥𝐚𝐭𝐞'
Fanfiction[𝐂𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞𝐝] [𝐂𝐮𝐩𝐥𝐞 : 𝐇𝐲𝐮𝐧𝐥𝐢𝐱] [𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝐒𝐦𝐮𝐭_𝐒𝐜𝐡𝐨𝐨𝐥 𝐋𝐢𝐟𝐞_𝐃𝐚𝐝𝐝𝐲 𝐁𝐚𝐛𝐲?] _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ [اون خود دردسر بود... و من درگیر ی دردسر بزرگ شدم به اسم "عشق" ! ]