𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟏

7.4K 560 341
                                    

+گفتم نههههههههههه

×اما عاقا گفتن حتما تشریف بیارید!

+چرا نمیفهمی؟میگم خستم حوصله ندارم ب اون مهمونی کوفتی ب...

حرف فلیکس با زنگ خوردن گوشیش قطع شد..با حرص ب اسم(Dad)ک روی گوشیش افتاده بود خیره شد!

+پدر من اصلا حوصله مهمونی های شما رو ندارم پس قطع میکنم...

×فلیکس تو میای!

+اما پدر..این..خیلی

×زودباش حاضر شو پسر خوب

با عصبانیت گوشی رو قطع کردم و محکم پله هارو بالا رفتم..در حالی ک دوش میگرفتم همش غر غر میکردم و به زندگی و زمان فحش میدادم!!!
حوله کوچیک صورتیمو دور بدنم پیچوندم و با موهای خیس صورتی جلوی آینه قدی ژست کیوتی گرفتم^-^
عکس گرفتم و سریع پستش کردم&-&

[بازم مهمونی های مسخره حوصله سر بر..دست از سرم بردارید!!! من دلم فقط ی ددی میخواد×-×]

Leehyuck:زود باش خوشگل بابا
Babypink:باشهههههه
Bangchan:واها چ سکسی!
Babypink:هاها اره جای ددیم خالی
Kookie:باز کجا میخوای بری؟
Kimfuckingtaehyung:بچه ..

بیخیال کامنت ها شدم بعدا جوابشونو میدادم!
سریع موهامو خشک کردم و ی دامن صورتی با تیشرت صورتی پوشیدم+-+
ی آرایش سبک صورتی کردم و کفش های صورتی پشمالومو پوشیدم!
گوشیمو برداشتم و از پله ها رفتم پایین..
با حرص گفتم:

+بریم عاقای یانگگگگگگ!

سوارماشین شدیم.گوشیم زنگ خورد و اسم (Bunny) روی گوشیم افتاد..

+بله کوک؟

×سلام

+سلام..

×خوبی لیکس؟

+هایش..اره

×بازم میری مهمونی؟

+اره-_-

×خب خوش بگذره^-^

+ممنون کوک:)

×خب پس فعلا^-^

+خدافظ×-×

قطع کردم و رو ب عاقای یانگ گفتم:

+راه زیاد مونده؟

×ن..خیلی زود میرسیم

پوفی کشیدم و به بیرون چشم دوختم..بعد چند دقیقه جلوی ی رستوران خیلی بزرگ ماشین متوقف شد..عاقای یانگ در رو برام باز کرد و پیاده شدم..با بی حوصلگی زنگ زدم بهش!

+کجایی دد؟

×بادیگارد کنار در راهنماییت میکنه پسرم!

گوشی رو قطع کردم و بادیگارد گنده سمتم اومد

×عاقای فلیکس؟

+لیکسسسی!

×بله؟؟

𝐌𝐲 𝐏𝐢𝐧𝐤 𝐜𝐡𝐨𝐜𝐨𝐥𝐚𝐭𝐞'Donde viven las historias. Descúbrelo ahora