𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟏𝟏

1.8K 275 124
                                    

11

"فلیکس"

+غلط کردم....خیلی وقته رفتیم از اونجا

+چی؟

+با هیونجین دیگ!

+چان.. گوه خوردم بخدا:)

+برو گمشو دیگ اه..چقدر حرف میزنی..بوس بای!

_چی میگه؟

+میگه 2 ساعت منو کاشتی اونجا داری خوش میگذرونی خودت؟
........

+اه..اروم تر..

با گاز گرفتن دوباره گردنم هیسی کشیدم و ناخونام رو ک با رنگ صورتی پوشیده شده بودن توی شونش فرو کردم.

_توت فرنگی داری دیوونم میکنی!

"فاعک!"

"صداش..."

ناله ای از دهنم در اومد ک باعث شد قرمز بشم.

_خجالت نکش کوچولو

+قدم..بهت..نمیرسه!

خنده ای کرد و بغلم کرد و پاهامو انداخت دور کمرش.

+یاح..حس میکنم دارم میوفتم...

_نترس گرفتمت:)

"خب چیکار کنم الان؟"

"بوسش کنم؟"

"هایش..خجالت میکشم!"

"اهمیت نده..هوف!"

لبامو گذاشتم رو لباش ک مصادف شد با اومدن ووبین-_-
انقدر هول کردم ک سریع جدا شدم ازش و پریدم پایین و باعث شد مچ پام ب طرز فجیعی درد بگیره.

"صدات در نیاد ک خیلی ضایس-_-"

×وای خدای من..خوبی کوچولو؟

_توت فرنگی چیشد یهو؟

سریع بلند شدم و جیغمو خفه کردم.

+هیچی نیست..خوبم..هیون میشه بگی حموم کجاست؟

_اوه..باشه

رفتیم طبقه بالا و در اتاق رو بست..یهو شروع کرد ب خندیدن

+کوفت..چرا میخندی؟

_خیلی کیوت شده بودی!

+زهرمار..اخ..مچ پام خیلی درد میکنه:(

_اوه..چرا یهو میندازی خودتو خب؟ هنوز کف پات خوب نشده مچ پاتم کبود کردی..

+اخ..هول کردم خب...یهو داداشت اومد..تو باشی هول نمیکنی؟

_نچ

+یاح..تو خیلی پرویی!

پوزخندی زد و گفت:

_نمیخوای بری حموم؟

+ن ولش کن..حوصله ندارم..فاااااااکک..ساعت چندههههههه؟؟؟

_7و نیم فک کنم

+بدبخت شدم..بابام‌..وای خدا‌..گوشیمممم

_اروم باش توت فرنگی ..برات گوشی گرفتم..میتونی ب بابات بگی رفتی گوشی بگیری

𝐌𝐲 𝐏𝐢𝐧𝐤 𝐜𝐡𝐨𝐜𝐨𝐥𝐚𝐭𝐞'Donde viven las historias. Descúbrelo ahora