29.What happend that night?

657 152 32
                                    



"آه!" وقتی درد شدیدی رو توی سرم حس کردم فریاد زدم, و دست هام رو دور سرم پیچیدم.
آه!‌ قبل از اینکه از هوش برم زمان کمی داشتم که اون درد رو پذیرا باشم...

**

گفتم:"واو!" به اطراف کلاب نگاه کردم.

لیام حواسش به نایل بود, کسی که بیشتر از تعداد دفعاتی که بتونم بشمارم تا الان زمین خورده بود, و همچنان به نوشیدن ادامه می‌داد. زین در حال لاس زدن با دختری بود. و لویی...کجا رفت؟ به اطراف نگاه کردم, و اون جایی بود که سعی داشت از زمین رقص شلوغ بگذره تا به من برسه. نیشخند زدم و به طرفش رفتم, دستش رو گرفتم و کمکش کردم از میون جمیعت بگذره.

بهم لبخند زد. "مرسی هز."

با چشمکی گفتم:"خب, بعدا باید برام جبرانش کنی."

"مشکلی نداره." همونطور که طرف بار رفتیم و چندتا نوشیدنی گرفتیم خندید.

بعد از مدتی, حتی هنوز نوشیدنی اولم رو تمام نکرده بودم, تمام چیزی که میتونستم بهش فکر کنم لویی بود. تقریبا سه روز گذشته بدون توقف توی عموم ظاهر شده بودیم, و باعث میشد تقریبا هیچ وقت تنهایی رو با دوست پسرم نداشته باشم.

گفتم:"باهام بیا." دستش رو گرفتم و نوشیدنیم رو پایین گذاشتم.

"خیلی خب؟" خندید, قبل از اینکه لیوانش رو پایین بذاره و اجازه بده هدایتش کنم با نیشخندی به چشم هام نگاه کرد.

قبل از اینکه به در ورودی پشتی برسیم, درحالی که از میون بدن های عرق کرده میگذشتیم دستش رو محکم نگه داشته بودم.

در رو باز کردم, و هردومون وارد کوچه ی پشتی شدیم. لویی به همون خوبی ای که من رو میشناخت, نیتم رو هم میدونست. و حتی قبل از اینکه بتونم کاری کنم, به دیوار گیرم انداخت.

نیشخند زدم:"چطوری میدونستی برنامم چیه؟" دست هام رو دور کمرش پیچیدم تا نزدیک ترش کنم.

"با نیروی سوپرمنی." اغواکننده زمزمه کرد, لب هاش به مال من کشیده شدن.

"یه دقیقه صبر کن ببینم!" نفس نفس زدم, آروم عقب هلش دادم. یه ابروش رو بالا انداخت. "اگر تو سوپرمنی...من میشم لوییس لین؟"

"نه, تو برای لوییس لین بودن زیادی سکسی هستی." زمزمه کرد, دوباره به طرفم خم شد, لب هاش قراربود مال من رو لمس کنه وقتی که صدای قدم ها رو شنیدیم, اون به صورت خودکار عقب پرید, و دختر شونزده ساله ای نمایان شد.

"خدای من! شما لویی و هری از واندایرکشنید! لویی! من عاشقتم!" اون جیغ کشید و باعث شد من لبخند بزنم.

Falling Again ~|| LarryStylinson Persian Translate Donde viven las historias. Descúbrelo ahora